انسان سنتي / انسان مدرن(3)
:: اخبار :: تاريخي فرهنگي و هنري
صفحه 1 از 1
انسان سنتي / انسان مدرن(3)
قسمت سوم
پیش از همه تحولات فکری در خود کلیسا و دقیقا در اوج اقتدار آن، همان زمان که لاجرم فساد نیز در دربار آن مقدسین بیداد میکرد، نطفه های اصلاحات در دل آن رشد کرد که به آن نهضت اخلاقی کلیسا نام دادند ( قرن یازدهم ). بخشی از این اصلاحات به دخالت کلیسا در امور دنیوی باز می گشت که کلیسای مقتدر و فربه آن زمان را خوش نمی آمد.
تقریبا هم زمان با تحولات فکری، و یا حتی زودتر از آن، تغییراتی هم در علوم و در نتیجه نگرش انسان ها به جهان رخ داد و اینکه زمین گرد است و یا مرکز کائنات نیست در همان زمان محل جنگ و جدل های بسیار بود که کم و بیش از آنها با خبرید. همچنین تشریح بدن انسان که بوسیله هنرمندان و در خفا صورت می گرفت تا آنچه را که می نگارند نزدیکی بیشتری با واقعیت بیرونی داشته باشد سبب شد تا علم تشریح و شناخت اعضا و جوارح انسان از تاریک خانه ممنوع بیرون آید و کم کم جای خود را در علوم انسانی باز کند. حکمت و فلسفه هم که در اوایل قرن دوازدهم با عنوان مکتب فلسفه مدرسی قد علم می کند باب بحث های فلسفی – البته در زمینه های کاملا مذهبی – را می گشاید که خود زمینه ای برای تولد فیلسوفان بزرگ آینده می شود.
دیری نگذشت که مبارزات این افراد گسترش یافت و دورانی را پی نهاد که ما اکنون آن را به نام " عصر نوزائی " می شناسیم ( حوالی قرن چهاردهم ). عصر نوزایی یا همان رنسانس که همه تقریبا متفق القولند که آغاز آن در ایتالیا بوده نحله ای از تفکر مسیحی است که به نوعی سعی می کند با انسان زمینی آشتی کند. این دوران مقارن است با اوج شکوفائی هنر در آن کشور که ناشی از باز کردن درب های فرار از سانسور کلیسائی بود. نام های آشنائی چون دوناتللو، میکل آنژ، رافائل که هر یک به سهم خود تحولات شگرفی را در جهان نقاشی و معماری و مجسمه سازی باعث شده اند و صد البته چلچراغ آن دوران که به واقع سهمی بزرگی از رشد علم و هنر به تنهایی بر شانه های او استوار است یعنی داوینچی باعث رشدی ناگهانی در نگرش به طبیعت و انسان شدند. هم در این دوران بود که پرسپکتیو به عنوان یک علم – علم مناظر و مرایا – قد علم کرد و انسان را از دو بعد به سه بعد کشاند.
هم در اینجا نباید تاثیر فرهنگ و فلسفه اسلام را در بازتر شدن این فضا فراموش کنیم. مسلمانان خصوصا اعراب که پس از گذشت حدود پانصد سال از جنگهای صدر اسلام اینک حکومت رو به افول خلفای عباسی را تجربه می کردند، به دلیل فقدان امکانات کشاورزی بیشتر به تجارت روی آورده بودند و از آنجا که دوران طلائی علوم و فلسفه خود را به عنوان پشتوانه خود داشتند، در ترویج فرهنگ اسلام و رونق بحث های فلسفی و اخلاقی در قلمرو کلیسا سهم خود را ادا می کردند و از این راه موجب کمرنگ شدن سنت های خشک کلیسایی می شدند. در این بین شاید فلسفه ابن رشد حتی بیش از آنچه در دنیای اسلام موجب اثر باشد، در جهان مسیحیت تغییر ایجاد کرد( قرن دوازدهم ).
پیش از همه تحولات فکری در خود کلیسا و دقیقا در اوج اقتدار آن، همان زمان که لاجرم فساد نیز در دربار آن مقدسین بیداد میکرد، نطفه های اصلاحات در دل آن رشد کرد که به آن نهضت اخلاقی کلیسا نام دادند ( قرن یازدهم ). بخشی از این اصلاحات به دخالت کلیسا در امور دنیوی باز می گشت که کلیسای مقتدر و فربه آن زمان را خوش نمی آمد.
تقریبا هم زمان با تحولات فکری، و یا حتی زودتر از آن، تغییراتی هم در علوم و در نتیجه نگرش انسان ها به جهان رخ داد و اینکه زمین گرد است و یا مرکز کائنات نیست در همان زمان محل جنگ و جدل های بسیار بود که کم و بیش از آنها با خبرید. همچنین تشریح بدن انسان که بوسیله هنرمندان و در خفا صورت می گرفت تا آنچه را که می نگارند نزدیکی بیشتری با واقعیت بیرونی داشته باشد سبب شد تا علم تشریح و شناخت اعضا و جوارح انسان از تاریک خانه ممنوع بیرون آید و کم کم جای خود را در علوم انسانی باز کند. حکمت و فلسفه هم که در اوایل قرن دوازدهم با عنوان مکتب فلسفه مدرسی قد علم می کند باب بحث های فلسفی – البته در زمینه های کاملا مذهبی – را می گشاید که خود زمینه ای برای تولد فیلسوفان بزرگ آینده می شود.
دیری نگذشت که مبارزات این افراد گسترش یافت و دورانی را پی نهاد که ما اکنون آن را به نام " عصر نوزائی " می شناسیم ( حوالی قرن چهاردهم ). عصر نوزایی یا همان رنسانس که همه تقریبا متفق القولند که آغاز آن در ایتالیا بوده نحله ای از تفکر مسیحی است که به نوعی سعی می کند با انسان زمینی آشتی کند. این دوران مقارن است با اوج شکوفائی هنر در آن کشور که ناشی از باز کردن درب های فرار از سانسور کلیسائی بود. نام های آشنائی چون دوناتللو، میکل آنژ، رافائل که هر یک به سهم خود تحولات شگرفی را در جهان نقاشی و معماری و مجسمه سازی باعث شده اند و صد البته چلچراغ آن دوران که به واقع سهمی بزرگی از رشد علم و هنر به تنهایی بر شانه های او استوار است یعنی داوینچی باعث رشدی ناگهانی در نگرش به طبیعت و انسان شدند. هم در این دوران بود که پرسپکتیو به عنوان یک علم – علم مناظر و مرایا – قد علم کرد و انسان را از دو بعد به سه بعد کشاند.
هم در اینجا نباید تاثیر فرهنگ و فلسفه اسلام را در بازتر شدن این فضا فراموش کنیم. مسلمانان خصوصا اعراب که پس از گذشت حدود پانصد سال از جنگهای صدر اسلام اینک حکومت رو به افول خلفای عباسی را تجربه می کردند، به دلیل فقدان امکانات کشاورزی بیشتر به تجارت روی آورده بودند و از آنجا که دوران طلائی علوم و فلسفه خود را به عنوان پشتوانه خود داشتند، در ترویج فرهنگ اسلام و رونق بحث های فلسفی و اخلاقی در قلمرو کلیسا سهم خود را ادا می کردند و از این راه موجب کمرنگ شدن سنت های خشک کلیسایی می شدند. در این بین شاید فلسفه ابن رشد حتی بیش از آنچه در دنیای اسلام موجب اثر باشد، در جهان مسیحیت تغییر ایجاد کرد( قرن دوازدهم ).
memar2020- مدیر بخش مقالات
- تعداد پستها : 33
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
:: اخبار :: تاريخي فرهنگي و هنري
صفحه 1 از 1
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد