شعرهاي گوناگون
3 مشترك
صفحه 30 از 30
صفحه 30 از 30 • 1 ... 16 ... 28, 29, 30
رد: شعرهاي گوناگون
این روزها خیلی برای گریه دلم تنگ است...
همیشه با دلهره ای عجیب به استقبال بهار رفته ام
بهاری که همه خود را برای آمدنش آماده می کنند
بهاری که زیباترین فصل خداست ...
بهاری که در دهمین روزش یک سال بزرگتر می شوم ...
چندان خوشحالم نمی کند،نمی دانم چرا؟
زیباترین فصل خدا برای من دلگیر ترین فصل خداست
هر روزش انگار بعد از ظهر جمعه است ...
همیشه با دلهره ای عجیب به استقبال بهار رفته ام
بهاری که همه خود را برای آمدنش آماده می کنند
بهاری که زیباترین فصل خداست ...
بهاری که در دهمین روزش یک سال بزرگتر می شوم ...
چندان خوشحالم نمی کند،نمی دانم چرا؟
زیباترین فصل خدا برای من دلگیر ترین فصل خداست
هر روزش انگار بعد از ظهر جمعه است ...
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
دل نوشته ای از نوشته های پراکنده من
قلب ذهنم درد می کند.
تشویش ها و تردیدهایم درد می کنند.
اضطراب مثل خوره به جانم...نه نه اشتباه کردم.خوره مثل اضطراب به جان چیزی می افتد.
می ترسم...می ترسم از حادثه ای که ممکن است...حتما هیچ دردی بی درمان تر از درد
اضطراب نیست.
تحمل دوریت حتی در بی خبری محض آسان تر از نشست و برخاست اجباری با این نگرانی
های ناگوار است.
شاید بگویی نگرانی از چه؟ می گویم نگرانی از خیلی چیزها...دلم می خواهد همه را برایت
بنویسم ولی حیف، حیف که بعضی حرف ها گفتنی هم نیست چه برسد به نوشتنی!
نمی دانم شاید چنین قانونی فقط در مورد من صدق کند.فقط من... منی که درگیر چه خواهد
شدهایی هستم نگفتنی!
این روزها اطرافیانم مدام می گویند اگر خدا بخواهد همه چیز درست می شود.من هم هر بار
با خودم می گویم ای کاش خدا بخواهد... تو هم دعا کن که او بخواهد...
چند سطری را هم سفید می گذارم برای همه حرف های نا نوشته...
قلب ذهنم درد می کند.
تشویش ها و تردیدهایم درد می کنند.
اضطراب مثل خوره به جانم...نه نه اشتباه کردم.خوره مثل اضطراب به جان چیزی می افتد.
می ترسم...می ترسم از حادثه ای که ممکن است...حتما هیچ دردی بی درمان تر از درد
اضطراب نیست.
تحمل دوریت حتی در بی خبری محض آسان تر از نشست و برخاست اجباری با این نگرانی
های ناگوار است.
شاید بگویی نگرانی از چه؟ می گویم نگرانی از خیلی چیزها...دلم می خواهد همه را برایت
بنویسم ولی حیف، حیف که بعضی حرف ها گفتنی هم نیست چه برسد به نوشتنی!
نمی دانم شاید چنین قانونی فقط در مورد من صدق کند.فقط من... منی که درگیر چه خواهد
شدهایی هستم نگفتنی!
این روزها اطرافیانم مدام می گویند اگر خدا بخواهد همه چیز درست می شود.من هم هر بار
با خودم می گویم ای کاش خدا بخواهد... تو هم دعا کن که او بخواهد...
چند سطری را هم سفید می گذارم برای همه حرف های نا نوشته...
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
کم کم دلم از این و از آن سیر میشود
با چشم مهربان تو تسخیر میشود
این روزها مدام به این فکر میکنم
در باره من و تو چه تقدیر میشود
این خوابها که همسفر هر شب من است
یک روز مو به مو همه تعبیر میشود
فرصت گذشت وقت زیادی نمانده است
تعجیل کن عزیز دلم دیر میشود
با چشم مهربان تو تسخیر میشود
این روزها مدام به این فکر میکنم
در باره من و تو چه تقدیر میشود
این خوابها که همسفر هر شب من است
یک روز مو به مو همه تعبیر میشود
فرصت گذشت وقت زیادی نمانده است
تعجیل کن عزیز دلم دیر میشود
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
صفحه 30 از 30 • 1 ... 16 ... 28, 29, 30
صفحه 30 از 30
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد