شعرهاي گوناگون
3 مشترك
صفحه 1 از 30
صفحه 1 از 30 • 1, 2, 3 ... 15 ... 30
رد: شعرهاي گوناگون
بلند شو، چيزي تنت کن، درد تو رو من بجونم مي گيرم
پنجره رو بازکن، صداي موزيک رو هم بلند،آخرين يخ ها هم آب شده اند
دردت رو من بجونم مي گيرم،
همه از يک ستاره ايم، تو جشمامون گرمي ميدرخشه،
هنوز که نشکسته ايم، تکه پاره هم نشده ايم
تو از همين ستاره اي مثل من، مثل من، مثل من
تو از همين ستاره اي، ميتونم صداي قلبت رو بشنوم
تو از همين ستاره اي، مثل من، مثل من، مثل من
همون خواسته اي که تو رو راه مي بره،
به همون نخ بسته و هردو آويخته ايم
چون تو هم مثل من فکر مي کني مثل من، مثل من ،مثل من
در اطافت برقص، بلند شو، تو خيابونا برقص، تو تموم شهر برقص
من دردت رو بجونم مي گيرم،
پرواز کنيم امروز بر فراز شهر، من درد تو رو بجونم مي گيرم
همه از خاک و از يک ستاره ايم، مثل من، مثل من، مثل من
تو هم از همين ستاره اي، ميتونم صداي قلبت رو بشنوم
تو از همين ستاره اي، مثل من، مثل من، مثل من...
پنجره رو بازکن، صداي موزيک رو هم بلند،آخرين يخ ها هم آب شده اند
دردت رو من بجونم مي گيرم،
همه از يک ستاره ايم، تو جشمامون گرمي ميدرخشه،
هنوز که نشکسته ايم، تکه پاره هم نشده ايم
تو از همين ستاره اي مثل من، مثل من، مثل من
تو از همين ستاره اي، ميتونم صداي قلبت رو بشنوم
تو از همين ستاره اي، مثل من، مثل من، مثل من
همون خواسته اي که تو رو راه مي بره،
به همون نخ بسته و هردو آويخته ايم
چون تو هم مثل من فکر مي کني مثل من، مثل من ،مثل من
در اطافت برقص، بلند شو، تو خيابونا برقص، تو تموم شهر برقص
من دردت رو بجونم مي گيرم،
پرواز کنيم امروز بر فراز شهر، من درد تو رو بجونم مي گيرم
همه از خاک و از يک ستاره ايم، مثل من، مثل من، مثل من
تو هم از همين ستاره اي، ميتونم صداي قلبت رو بشنوم
تو از همين ستاره اي، مثل من، مثل من، مثل من...
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
اگر مي بيني عاشق تو هستم ، ديوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگي من تو شده اي به خدا بدان که اين دست خودم نيست!
اگر ميبيني چشمانم در بيشتر لحظه ها خيس است و دستانم سرد است و اگر ميبيني همه لحظه هاي دور از تو بودن اينهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که اين دست خودم نيست!
دست خودم نيست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم ميبينم و به ياد تو مي باشم.
دست خودم نيست که دوست دارم هميشه در کنارت باشم ، دستانت را بگيرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگيرم!
به خدا دست خودم نيست که هر شب به آسمان نگاه مي اندازم و ستاره اي درخشان را ميبينم و به ياد تو مي افتم!
دست خودم نيست که هر سحرگاه به انتظارت مينشينم تا در آسمان دلم طلوعي دوباره داشته باشي!
اگر ميبيني چشمانم در بيشتر لحظه ها خيس است و دستانم سرد است و اگر ميبيني همه لحظه هاي دور از تو بودن اينهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که اين دست خودم نيست!
دست خودم نيست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم ميبينم و به ياد تو مي باشم.
دست خودم نيست که دوست دارم هميشه در کنارت باشم ، دستانت را بگيرم ، بر
لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگيرم!
به خدا دست خودم نيست که هر شب به آسمان نگاه مي اندازم و ستاره اي درخشان را ميبينم و به ياد تو مي افتم!
دست خودم نيست که هر سحرگاه به انتظارت مينشينم تا در آسمان دلم طلوعي دوباره داشته باشي!
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
ممنون واسه همه لحظه هاي رويايي که برام درست کردي
ممنون واسه همه لحظه هايي که کنارم بودي
ممنون واسه همه مهربونيت
ممنون واسه همه گذشتت
ممنون واسه همه بزرگيت
ممنون واسه همه ....
منو ببخش اگه نمي تونم اون چيزي باشم که تو مي خواي
منو ببخش که نمي دونم چجوري بايد بگم دوست دارم
ممنون واسه همه لحظه هايي که کنارم بودي
ممنون واسه همه مهربونيت
ممنون واسه همه گذشتت
ممنون واسه همه بزرگيت
ممنون واسه همه ....
منو ببخش اگه نمي تونم اون چيزي باشم که تو مي خواي
منو ببخش که نمي دونم چجوري بايد بگم دوست دارم
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
گفتند ستاره ها را نمي توان چيد...
آنان که باور کردند حتي دستي براي چيدن ستاره ها دراز نکردند...
اما...
اما باور کن...
که من به سوي دورترين ستاره ها دست يافتم و با اين که دستانم تهي ماند...
چشمانم لبريز ستاره شد......
آنان که باور کردند حتي دستي براي چيدن ستاره ها دراز نکردند...
اما...
اما باور کن...
که من به سوي دورترين ستاره ها دست يافتم و با اين که دستانم تهي ماند...
چشمانم لبريز ستاره شد......
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
*******************با تمام وجودم تقديم به تو********************
دلتنگ ديدارت هستم اگر چه خودم از درون حصار
تنهايي ام برايت مينويسم
از روزها و خاطرات خوشي سخن ميگوم
که محو شده اند
از شروعي مينويسم که پاياني براي ان نيست
از ان همه دل بستگي ها ديوانگي ها...
باور کن اي مهر بان من که تا ابد چشم به راه باز گشتت
خواهم بود
من همان قايق شکسته بي بادبانم که ساحل را در پرتو
نور فانوس محبت تو جستجو ميکند
وبراي رسيدن به ساحل رهايي وبا تو بودن نه بيم
ازامواج سرکش ونه ازطوفانهاي سهمگين دارد
به او بگوييد دوستش دارم با صدايي آهسته ،
آهسته تر از صداي بال پروانه ها
به او بگوييد دوستش دارم با صدايي بلند ،
بلند تر از صداي پرواز کبوتران عاشق
به او بگوييد دوستش دارم با هيچ صدايي،
چون فرياد دوستت دارم نياز به صداي بلند يا کوتاه ندارد
فرياد دوستت دارم را
ميتوان با تپش يک قلب به تمام جهانيان رساند
پس بگذار بدون هيچ شرمي بگويم دوستت دارم.
دوستت دارم
فرداي ديروزت را رها کن
ديروز فرداهايم را رها خواهم کرد
تا با هم امروز را زندگي کنيم
اگر از پايان گرفته اي غمهايت نا اميد شده اي...
به خاطر بياور...
زيباترين صبحي را که تا به حال تجربه کرده اي؛مديون صبرت در برابر سياه ترين شبي هستي که هيچ دليلي براي تمام شدنش نمي ديدي!!!!!!!!!!!!!!?
دلتنگ ديدارت هستم اگر چه خودم از درون حصار
تنهايي ام برايت مينويسم
از روزها و خاطرات خوشي سخن ميگوم
که محو شده اند
از شروعي مينويسم که پاياني براي ان نيست
از ان همه دل بستگي ها ديوانگي ها...
باور کن اي مهر بان من که تا ابد چشم به راه باز گشتت
خواهم بود
من همان قايق شکسته بي بادبانم که ساحل را در پرتو
نور فانوس محبت تو جستجو ميکند
وبراي رسيدن به ساحل رهايي وبا تو بودن نه بيم
ازامواج سرکش ونه ازطوفانهاي سهمگين دارد
به او بگوييد دوستش دارم با صدايي آهسته ،
آهسته تر از صداي بال پروانه ها
به او بگوييد دوستش دارم با صدايي بلند ،
بلند تر از صداي پرواز کبوتران عاشق
به او بگوييد دوستش دارم با هيچ صدايي،
چون فرياد دوستت دارم نياز به صداي بلند يا کوتاه ندارد
فرياد دوستت دارم را
ميتوان با تپش يک قلب به تمام جهانيان رساند
پس بگذار بدون هيچ شرمي بگويم دوستت دارم.
دوستت دارم
فرداي ديروزت را رها کن
ديروز فرداهايم را رها خواهم کرد
تا با هم امروز را زندگي کنيم
اگر از پايان گرفته اي غمهايت نا اميد شده اي...
به خاطر بياور...
زيباترين صبحي را که تا به حال تجربه کرده اي؛مديون صبرت در برابر سياه ترين شبي هستي که هيچ دليلي براي تمام شدنش نمي ديدي!!!!!!!!!!!!!!?
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
********زمان بس کند مي گذرد براي آنان که در انتظارند********
*********و بس تند مي گذرد براي آنان که مي ترسند***********
***********وبس طولاني براي آنان که در اندوهند************
************و بس کوتاه براي آنان که سر خوشند************
*-*-*-*-*-*-*-*-*اما ابديست براي آنان که عاشقند*-*-*-*-*-*-*ـ*
*********و بس تند مي گذرد براي آنان که مي ترسند***********
***********وبس طولاني براي آنان که در اندوهند************
************و بس کوتاه براي آنان که سر خوشند************
*-*-*-*-*-*-*-*-*اما ابديست براي آنان که عاشقند*-*-*-*-*-*-*ـ*
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
گفتند : ستاره را نميتوان چيد
و آنانکه باور کردند
براي چيدن ستاره
حتي
دستي دراز نکردند.
اما باور کن
که من به سوي زيباترين و دورترين ستاره
دست درازکردم
و هرچند دستانم تهي ماند
اما چشمانم لبريز ستاره شد!
دوست دارم ستاره ، بيا با هم بخونيم
تا اخر ترانه با هم ديگه بمونيم
بمون تو اين هواي ، هميشه سرد دنيا
دست تويه دست بچرخيم تا برسيم به رويا
بيا و خنده هاتو، ببخش به اين شکسته
بذار که جون بگيره ، دست هاي پينه بسته
ستاره آي کجايي ، من رو زمين غريبم
دارم تو اين تنهايي اروم اروم مي ميرم
نذار که بوي بارون بگيره چشماي من
نذار تويه غصه ها دوباره غرق بشه تن
ديشب دوباره در خواب ، فصل بهارم بودي
تا اخر قصمون ديدم کنارم بودي
وقتي صداي خورشيد منو ز خوابت پروند
خودم ديدم رو برف ها هيچ جاي پايي نبود
و آنانکه باور کردند
براي چيدن ستاره
حتي
دستي دراز نکردند.
اما باور کن
که من به سوي زيباترين و دورترين ستاره
دست درازکردم
و هرچند دستانم تهي ماند
اما چشمانم لبريز ستاره شد!
دوست دارم ستاره ، بيا با هم بخونيم
تا اخر ترانه با هم ديگه بمونيم
بمون تو اين هواي ، هميشه سرد دنيا
دست تويه دست بچرخيم تا برسيم به رويا
بيا و خنده هاتو، ببخش به اين شکسته
بذار که جون بگيره ، دست هاي پينه بسته
ستاره آي کجايي ، من رو زمين غريبم
دارم تو اين تنهايي اروم اروم مي ميرم
نذار که بوي بارون بگيره چشماي من
نذار تويه غصه ها دوباره غرق بشه تن
ديشب دوباره در خواب ، فصل بهارم بودي
تا اخر قصمون ديدم کنارم بودي
وقتي صداي خورشيد منو ز خوابت پروند
خودم ديدم رو برف ها هيچ جاي پايي نبود
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
دل من مي گيره وقتي ، تويه کوچه ، تک و تنها
با خيالت ، تويه بارون ، تويه غم ها
مي شمارم اشک هاي ابر و مي خونم شعر سهراب
من مي شم مجنونِ ِ مجنون که مي گشت دنبال محراب
روزگارم بد نيست ...
روزگارم بد نيست!!
آي سهراب ، اشک هايت از غم نيست؟
زير يک سرو بلند ، کنج ديوار قديميِ گلي
گريه ام مي گيرد
من به ياد گرميه اغوشت
سرو را مي گيرم
و
صداي خنده اي مي ايد
گل شب بو به من مي خندد
سرو همسايه به من مي خندد
کودک همسايه از خنده به خود مي لرزد
يکنفر در تن من ، نجوا کنان مي گويد
سرو را
خاطره را
و
هرچه دارم از تو
ترک کنم در باران
تا بشويد باران
خاطرات و تنمان
جاي پايت روي برگ
کَمکَمک باران شست
اشک هاي روي چشم
هر چه بود باران برد
خاطرات روزهاي قبلمان
مانده است بر ايوان
چون طنابي بر دار
که مرا مي خواند
خنده سرو بلندي که مدادي شده است
خنده ان گل شب بوي درون ليوان
خنده کودک همسايه که مردي شده است
مي گويد
خاطره مي ماند!!
با خيالت ، تويه بارون ، تويه غم ها
مي شمارم اشک هاي ابر و مي خونم شعر سهراب
من مي شم مجنونِ ِ مجنون که مي گشت دنبال محراب
روزگارم بد نيست ...
روزگارم بد نيست!!
آي سهراب ، اشک هايت از غم نيست؟
زير يک سرو بلند ، کنج ديوار قديميِ گلي
گريه ام مي گيرد
من به ياد گرميه اغوشت
سرو را مي گيرم
و
صداي خنده اي مي ايد
گل شب بو به من مي خندد
سرو همسايه به من مي خندد
کودک همسايه از خنده به خود مي لرزد
يکنفر در تن من ، نجوا کنان مي گويد
سرو را
خاطره را
و
هرچه دارم از تو
ترک کنم در باران
تا بشويد باران
خاطرات و تنمان
جاي پايت روي برگ
کَمکَمک باران شست
اشک هاي روي چشم
هر چه بود باران برد
خاطرات روزهاي قبلمان
مانده است بر ايوان
چون طنابي بر دار
که مرا مي خواند
خنده سرو بلندي که مدادي شده است
خنده ان گل شب بوي درون ليوان
خنده کودک همسايه که مردي شده است
مي گويد
خاطره مي ماند!!
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
مرگ ستاره
پشت پرده قايم نشو ، ستاره مهموني داره
اگه که تو بازم نياي ، اون دوباره کم مي ياره
تو اسمون غوغا شده ، ستاره باز تنها شده
ميون اين همه ادم ، ستاره با غم ما شده
بيرون بيا ، بيرون بيا ، تو نور بپاش به جشن ما
قايم نشو تويه خيال ، بيرون بيا تورو خدا
بيا ببين که ستاره ، اشک مي ريزه تو لحظه هاش
تويي همه اميد او ، تويي دليل خنده هاش
نگاش همش به ساعته ، تاخير واست يه عادته
ديگه تو دوستش نداري ، من مي دونم چند مدته
بيرون بيا ، بيرون بيا ، تو نور بپاش به جشن ما
قايم نشو تويه خيال ، بيرون بيا تورو خدا
نيابراي هميشه ، ديگه تموم شد ستاره
ديگه کسي نيست که تو رو به ياد ما ها بياره
پشت پرده قايم نشو ، ستاره مهموني داره
اگه که تو بازم نياي ، اون دوباره کم مي ياره
تو اسمون غوغا شده ، ستاره باز تنها شده
ميون اين همه ادم ، ستاره با غم ما شده
بيرون بيا ، بيرون بيا ، تو نور بپاش به جشن ما
قايم نشو تويه خيال ، بيرون بيا تورو خدا
بيا ببين که ستاره ، اشک مي ريزه تو لحظه هاش
تويي همه اميد او ، تويي دليل خنده هاش
نگاش همش به ساعته ، تاخير واست يه عادته
ديگه تو دوستش نداري ، من مي دونم چند مدته
بيرون بيا ، بيرون بيا ، تو نور بپاش به جشن ما
قايم نشو تويه خيال ، بيرون بيا تورو خدا
نيابراي هميشه ، ديگه تموم شد ستاره
ديگه کسي نيست که تو رو به ياد ما ها بياره
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
به همين سادگي رفتي...
هميشه خسته از روزاي برفي
عشق پريشون شده دو حرفي
گفته بودم اگه دلت گرفته است
کنج دلم جا واسه ي دلت هست
شايد دلت خواست و باهات نيومد
يا شايدم دلت باهات نيومد
هر چي که بود بزار که گفته باشم
هر جا که هست دلت منم باهاشم
رنگ غم و به شعر شادم زده
دشت پُر از گِلايل غم زده
دلم ميخواد خودت بياي ببيني
نبض منو قلب تو با هم زده
هميشه خسته از روزاي برفي
عشق پريشون شده دو حرفي
گفته بودم اگه دلت گرفته است
کنج دلم جا واسه ي دلت هست
شايد دلت خواست و باهات نيومد
يا شايدم دلت باهات نيومد
هر چي که بود بزار که گفته باشم
هر جا که هست دلت منم باهاشم
رنگ غم و به شعر شادم زده
دشت پُر از گِلايل غم زده
دلم ميخواد خودت بياي ببيني
نبض منو قلب تو با هم زده
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
ميدونم
ميدونم كه نميدوني... ديگه هيچ بهونه اي واسه بخشيدنت ندارم
ميدونم
ميدونم كه نميدوني... ديگه هيچ بهونه اي واسه بخشيدنت ندارم
مي دونم بالاخره مياي ولي من ديگه نيستم تا ببخشمت
ميدونم كه نميدوني... ديگه هيچ بهونه اي واسه بخشيدنت ندارم
ميدونم
ميدونم كه نميدوني... ديگه هيچ بهونه اي واسه بخشيدنت ندارم
مي دونم بالاخره مياي ولي من ديگه نيستم تا ببخشمت
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
بازم چه زود دير شد...
بازم چه زود دير شد...
دلم داره ميميره
و اما...من دلم تنگ است...
حالا ديگر خوب مي دانم آرزوي آمدنت را هم مثل سکوت ذلال چشمهايت , به گور خيالهاي محال خواهم برد
خوب مي دانم كه اين همه انتظار بيهوده است
خوب مي دانم اشك هاي شيشه اي چشمانم هم واسطه برگشت قلب بي رحمت نخواهد بود
اين چه رسميست......!براستي كدامين دادگاه تو را به جرم شكستن قلب تنهايم محكوم خواهد كرد!
خدايا به تو پناه مي آورم...كمكم كن
نه ..نه.. ديگر به بيقراريه اين دل وامانده مديون نيستم
من همه ي اين روز ها آمدم واز همه سراغ سادگيت را گرفتم , اما ديگر تو نبودي !
تو انگار همراه آن جمعه سرد خرداد ماه براي هميشه رفتي به جايي که ديگر دست خيال و خوابم حتي به گرد نگاه هايت نرسد
مهم نيست که دلت به هواي ديگري مي تپد
مهم اين است که من تنهايم , آنهم فقط به خاطر تو...
بازم چه زود دير شد...
دلم داره ميميره
و اما...من دلم تنگ است...
حالا ديگر خوب مي دانم آرزوي آمدنت را هم مثل سکوت ذلال چشمهايت , به گور خيالهاي محال خواهم برد
خوب مي دانم كه اين همه انتظار بيهوده است
خوب مي دانم اشك هاي شيشه اي چشمانم هم واسطه برگشت قلب بي رحمت نخواهد بود
اين چه رسميست......!براستي كدامين دادگاه تو را به جرم شكستن قلب تنهايم محكوم خواهد كرد!
خدايا به تو پناه مي آورم...كمكم كن
نه ..نه.. ديگر به بيقراريه اين دل وامانده مديون نيستم
من همه ي اين روز ها آمدم واز همه سراغ سادگيت را گرفتم , اما ديگر تو نبودي !
تو انگار همراه آن جمعه سرد خرداد ماه براي هميشه رفتي به جايي که ديگر دست خيال و خوابم حتي به گرد نگاه هايت نرسد
مهم نيست که دلت به هواي ديگري مي تپد
مهم اين است که من تنهايم , آنهم فقط به خاطر تو...
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
بي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم .... شدم آن عاشق ديوانهکه بودم
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم ...
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد : تو به من گفتي : از اين عشق حذر كن!
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است ...
باش فردا ، كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!
با تو گفتم : "حذر از عشق؟ ندانم!
سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم!
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد ....چون كبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم
باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!
اشكي ازشاخه فرو ريخت مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم نگسستم ، نرميدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگرهم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم .... شدم آن عاشق ديوانهکه بودم
در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم پرگشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم ...
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد : تو به من گفتي : از اين عشق حذر كن!
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است ...
باش فردا ، كه دلت با دگران است!
تا فراموش كني، چندي از اين شهر سفر كن!
با تو گفتم : "حذر از عشق؟ ندانم!
سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم!
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد ....چون كبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم
باز گفتم كه: " تو صيادي و من آهوي دشتم تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...!
اشكي ازشاخه فرو ريخت مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت!
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد كه از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم نگسستم ، نرميدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب هاي دگرهم
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كني ديگر از آن كوچه گذر هم!
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
من....!!!
از خوشبختي کودکانه ي گلخانه
تا بيگاري پارک ها و باغچه ها
نيستي که ببيني
هر روز رنگم کبود .... نه .....کبود تر مي شود
اينجا که آمدي
چراغ نياور !
دريچه هم نمي خواهم
يک ماسک بياور
درمان خفقانم
هر روز ....رنگم ....کبود تر
-
من!
کودکي گلخانه ايي که يک روز از سر شوخي
گفتند:
بنفشه!!!
از خوشبختي کودکانه ي گلخانه
تا بيگاري پارک ها و باغچه ها
نيستي که ببيني
هر روز رنگم کبود .... نه .....کبود تر مي شود
اينجا که آمدي
چراغ نياور !
دريچه هم نمي خواهم
يک ماسک بياور
درمان خفقانم
هر روز ....رنگم ....کبود تر
-
من!
کودکي گلخانه ايي که يک روز از سر شوخي
گفتند:
بنفشه!!!
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
زندگي زد
آدم رقصيد
آدم رقصيد
زندگي عرق کرد
زندگي عرق کرد
آدم چاييد
آدم چاييد
زندگي تب کرد
زندگي تب کرد
آدم لرزيد
آدم لرزيد
زندگي ترک برداشت
زندگي ترک بر داشت ...
هيچ کس درد آدم رو نفهميد....!!
آدم رقصيد
آدم رقصيد
زندگي عرق کرد
زندگي عرق کرد
آدم چاييد
آدم چاييد
زندگي تب کرد
زندگي تب کرد
آدم لرزيد
آدم لرزيد
زندگي ترک برداشت
زندگي ترک بر داشت ...
هيچ کس درد آدم رو نفهميد....!!
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
آفتاب را به تو نمي دهم تا خرده خرده بشکافي اش
و از آن هزاران ستاره بسازي
ماه را به تو نمي دهم تا بخاطر کوه نور
درياي مرواريد را انکار کني
ستاره را به تو نمي دهم
تا بگويي خوشا شب هاي بي مهتاب
آسمان را به تو مي دهم ....
تا نداني که چه بايد کرد!!!
و از آن هزاران ستاره بسازي
ماه را به تو نمي دهم تا بخاطر کوه نور
درياي مرواريد را انکار کني
ستاره را به تو نمي دهم
تا بگويي خوشا شب هاي بي مهتاب
آسمان را به تو مي دهم ....
تا نداني که چه بايد کرد!!!
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
آدميت سخت است!
چشم ها کاش که قانع باشند
من به او خواهم گفت :
گاه مي انديشم
کاش برگي ز دنيا ي طبيعت بودم
آدميت سخت است
و
صميميت و
احساس و
صداقت
دشوار
چشم ها کاش که قانع باشند
من به او خواهم گفت :
گاه مي انديشم
کاش برگي ز دنيا ي طبيعت بودم
آدميت سخت است
و
صميميت و
احساس و
صداقت
دشوار
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
چند تلنگر کوچک.....!
چند تلنگر کوچک.......!
* به خاطر داشته باش هميشه آن چه درست است محبوب ديگران نيست
و آن چه محبوب ديگران است هميشه درست نيست
*خدا تا لياقت داشتن چيزي را در تو نبيند به تو نمي دهد
*به خاطر داشته باش برندگان هميشه کاري را مي کنند که بازندگان مايل
انجام به انجام آن نيستند
*براي بالا رفتن خودت پايت را روي شانه هاي ديگران نگذار
*قطعه نا جور هيچ پازلي نشو!
*به ياد داشته باش هيچ چيز در دنيا اتفاقي نيست
*در همين لحظه افتخار کن که زنده هستي خيلي ها همين فرصت را از دست داده اند
و
خدا هر روز به تو ميگويد
*هر شب ستاره ي دنباله داري به خانه ات مي فرستم هر روز شبدر چهار برگي
در کفش هايت مي گذارم هر لحظه برايت دعا مي خوانم تا زماني که ايمان
بياوري....
هيچ آرزويي محال نيست!
کيست که بتواند......
کيست که بتواند آتش بر کف دست نهد و با ياد کوه هاي پر برف
قفقاز خود را سر گرم کند
يا تيغ تيز گرسنگي را با ياد سفره هاي رنگارنگ کند، کند
يا برهنه در برف و يخبندان بغلتد و به آفتاب تموز بيانديشد
نه.......
هرگز.......
هيچ کس چنين خطري را به چنان خاطره اي تاب نياورد
ار آنکه خيال خوبي هادرمان بدي ها نيست
بلکه صد چندان بر زشتي آنها مي افزايد ......
شکسپير
چند تلنگر کوچک.......!
* به خاطر داشته باش هميشه آن چه درست است محبوب ديگران نيست
و آن چه محبوب ديگران است هميشه درست نيست
*خدا تا لياقت داشتن چيزي را در تو نبيند به تو نمي دهد
*به خاطر داشته باش برندگان هميشه کاري را مي کنند که بازندگان مايل
انجام به انجام آن نيستند
*براي بالا رفتن خودت پايت را روي شانه هاي ديگران نگذار
*قطعه نا جور هيچ پازلي نشو!
*به ياد داشته باش هيچ چيز در دنيا اتفاقي نيست
*در همين لحظه افتخار کن که زنده هستي خيلي ها همين فرصت را از دست داده اند
و
خدا هر روز به تو ميگويد
*هر شب ستاره ي دنباله داري به خانه ات مي فرستم هر روز شبدر چهار برگي
در کفش هايت مي گذارم هر لحظه برايت دعا مي خوانم تا زماني که ايمان
بياوري....
هيچ آرزويي محال نيست!
کيست که بتواند......
کيست که بتواند آتش بر کف دست نهد و با ياد کوه هاي پر برف
قفقاز خود را سر گرم کند
يا تيغ تيز گرسنگي را با ياد سفره هاي رنگارنگ کند، کند
يا برهنه در برف و يخبندان بغلتد و به آفتاب تموز بيانديشد
نه.......
هرگز.......
هيچ کس چنين خطري را به چنان خاطره اي تاب نياورد
ار آنکه خيال خوبي هادرمان بدي ها نيست
بلکه صد چندان بر زشتي آنها مي افزايد ......
شکسپير
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
اي ستاره هاکه بر فرازاسمان
بانگاه خوداشاره گرنشسته ايد
اي ستاره ها که ازوراي ابرها
برجهان مانظاره گرنشسته ايد
آري اين منم که دردل سکوت شب
نامه هاي عاشقانه پاره ميکنم
اي ستاره ها اگر به من مدد کنيد
دامن ازغمش پرازستاره ميکنم
اي ستاره ها چه شد که در نگاه من
ديگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد
اي ستاره ها چه شد که برلبان او
آخر آن نواي گرم عاشقانه مرد
جام باده سرنگون و بسترم نهي
سر نهاده ام که در ميان اين سطور
جستجو کنم نشاني از وفاي او
اي ستاره ها که همچو قطره هاي اشک
سر بدامن سياه شب نهاده ايد
اي ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزني به سوي اين جهان گشاده ايد
اي ستاره ها مگر شما هم آگهيد
از دوروئي و جفاي ساکنان خاک
کاين چنين به قلب آسمان نهان شدند
اي ستاره ها،ستاره هاي خوب و پاک
من که پشت پا زدم به هر چه هست و نيست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر به جر جفا
زين سپس به عاشقان باوفا کنم
رفته است و مهرش از دلم نميرود
اي ستاره ها،چه شد که او مرا نخواست؟
اي ستاره ها،ستاره ها،ستاره ها
پس ديار عاشقان جاودان کجاست؟
بانگاه خوداشاره گرنشسته ايد
اي ستاره ها که ازوراي ابرها
برجهان مانظاره گرنشسته ايد
آري اين منم که دردل سکوت شب
نامه هاي عاشقانه پاره ميکنم
اي ستاره ها اگر به من مدد کنيد
دامن ازغمش پرازستاره ميکنم
اي ستاره ها چه شد که در نگاه من
ديگر آن نشاط و نغمه و ترانه مرد
اي ستاره ها چه شد که برلبان او
آخر آن نواي گرم عاشقانه مرد
جام باده سرنگون و بسترم نهي
سر نهاده ام که در ميان اين سطور
جستجو کنم نشاني از وفاي او
اي ستاره ها که همچو قطره هاي اشک
سر بدامن سياه شب نهاده ايد
اي ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزني به سوي اين جهان گشاده ايد
اي ستاره ها مگر شما هم آگهيد
از دوروئي و جفاي ساکنان خاک
کاين چنين به قلب آسمان نهان شدند
اي ستاره ها،ستاره هاي خوب و پاک
من که پشت پا زدم به هر چه هست و نيست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر به جر جفا
زين سپس به عاشقان باوفا کنم
رفته است و مهرش از دلم نميرود
اي ستاره ها،چه شد که او مرا نخواست؟
اي ستاره ها،ستاره ها،ستاره ها
پس ديار عاشقان جاودان کجاست؟
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
سرها در گريبان است
کسي سر بر نيارد کرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند
که ره تاريک و لغزان است
وگر دست محبت سوي کسي يازي
به کراه آورد دست از بغل بيرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سينه مي ايد برون ، ابري شود تاريک
چو ديدار ايستد در پيش چشمانت
نفس کاين است ، پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديک ؟
مسيحاي جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چرکين
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... اي
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوي ، در بگشاي
منم من ، ميهمان هر شبت ، لولي وش مغموم
منم من ، سنگ تيپاخورده ي رنجور
منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه ي ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشاي در ، بگشاي ، دلتنگم
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد
تگرگي نيست ، مرگي نيست
صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه مي گويي که بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فريبت مي دهد ، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست
حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلي سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ، پنهان است
حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يکسان است
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين
درختان اسکلتهاي بلور آجين
زمين دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
سرها در گريبان است
کسي سر بر نيارد کرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را
نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند
که ره تاريک و لغزان است
وگر دست محبت سوي کسي يازي
به کراه آورد دست از بغل بيرون
که سرما سخت سوزان است
نفس ، کز گرمگاه سينه مي ايد برون ، ابري شود تاريک
چو ديدار ايستد در پيش چشمانت
نفس کاين است ، پس ديگر چه داري چشم
ز چشم دوستان دور يا نزديک ؟
مسيحاي جوانمرد من ! اي ترساي پير پيرهن چرکين
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... اي
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوي ، در بگشاي
منم من ، ميهمان هر شبت ، لولي وش مغموم
منم من ، سنگ تيپاخورده ي رنجور
منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه ي ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم
بيا بگشاي در ، بگشاي ، دلتنگم
حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج مي لرزد
تگرگي نيست ، مرگي نيست
صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه مي گويي که بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فريبت مي دهد ، بر آسمان اين سرخي بعد از سحرگه نيست
حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلي سرد زمستان است
و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توي مرگ اندود ، پنهان است
حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يکسان است
سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت
هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين
درختان اسکلتهاي بلور آجين
زمين دلمرده ، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
برف
کوبيده برف زير لگدهايش
بوي بنفش هاي بهاران را
در زير برف ، خک تب آلوده
در دل نهفته حسرت باران را
در گوش کرده پنبه ي برف امشب
شهري که جاودانه پر از حرف است
چشمان پک جوي پر از آب است
مژگان سبز کاج پر از برف است
گاهي غبار برف فرو ريزد
چون اشک من ز شاخه ي مژگان ها
بر خشکسال سينه ي من بارد
اين اشک گرم چون نم باران ها
من در کنار اينه مي گريم
چشم درشت اينه بيدار است
از پشت اشک ، عکس تو مي لرزد
در قاب کهنه اي که به ديوار است
لب هاي سرد اينه مي بوسد
خال سياه زير لبانت را
من در زلال اينه مي بينم
بغضي که بسته راه دهانت را
نور نگاه گرم تو مي تابد
از چشم روشني زده ي تصوير
مي خواهمش ز قاب برون آرم
دير است ، اي اميد گريزان ، دير
ديگر دهان اينه بلعيده ست
نقش ترا چو آب گوارايي
اما دلم چو کودک بي مادر
فرياد مي کند که تو اينجايي
گويي صداي پاي تو نزديک است
پيموده سنگفرش خيابان را
آورده باد تازه نفس از دور
بوي بنفشه هاي بيابان را
کوبيده برف زير لگدهايش
بوي بنفش هاي بهاران را
در زير برف ، خک تب آلوده
در دل نهفته حسرت باران را
در گوش کرده پنبه ي برف امشب
شهري که جاودانه پر از حرف است
چشمان پک جوي پر از آب است
مژگان سبز کاج پر از برف است
گاهي غبار برف فرو ريزد
چون اشک من ز شاخه ي مژگان ها
بر خشکسال سينه ي من بارد
اين اشک گرم چون نم باران ها
من در کنار اينه مي گريم
چشم درشت اينه بيدار است
از پشت اشک ، عکس تو مي لرزد
در قاب کهنه اي که به ديوار است
لب هاي سرد اينه مي بوسد
خال سياه زير لبانت را
من در زلال اينه مي بينم
بغضي که بسته راه دهانت را
نور نگاه گرم تو مي تابد
از چشم روشني زده ي تصوير
مي خواهمش ز قاب برون آرم
دير است ، اي اميد گريزان ، دير
ديگر دهان اينه بلعيده ست
نقش ترا چو آب گوارايي
اما دلم چو کودک بي مادر
فرياد مي کند که تو اينجايي
گويي صداي پاي تو نزديک است
پيموده سنگفرش خيابان را
آورده باد تازه نفس از دور
بوي بنفشه هاي بيابان را
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
برف، برف، برف
برف، برف، برف و ديگر هيچ...
آنچه سپيد است دل عاشقان است و دفترهاي کهنه ي خاطرات،
وگرنه ديگر همه سرماست اينجا.
مي دانم،
تا صبح جز يخ نخواهد ماند بر زمين،
جز يخ نخواهد ماند بر دل عاشقان
برف، برف، برف و ديگر هيچ...
آنچه سپيد است دل عاشقان است و دفترهاي کهنه ي خاطرات،
وگرنه ديگر همه سرماست اينجا.
مي دانم،
تا صبح جز يخ نخواهد ماند بر زمين،
جز يخ نخواهد ماند بر دل عاشقان
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
برف
کوبيده برف زير لگدهايش
بوي بنفش هاي بهاران را
در زير برف ، خاک تب آلوده
در دل نهفته حسرت باران را
در گوش کرده پنبه ي برف امشب
شهري که جاودانه پر از حرف است
چشمان پک جوي پر از آب است
مژگان سبز کاج پر از برف است
گاهي غبار برف فرو ريزد
چون اشک من ز شاخه ي مژگان ها
بر خشکسال سينه ي من بارد
اين اشک گرم چون نم باران ها
من در کنار اينه مي گريم
چشم درشت اينه بيدار است
از پشت اشک ، عکس تو مي لرزد
در قاب کهنه اي که به ديوار است
لب هاي سرد اينه مي بوسد
خال سياه زير لبانت را
من در زلال اينه مي بينم
بغضي که بسته راه دهانت را
نور نگاه گرم تو مي تابد
از چشم روشني زده ي تصوير
مي خواهمش ز قاب برون آرم
دير است ، اي اميد گريزان ، دير
ديگر دهان اينه بلعيده ست
نقش ترا چو آب گوارايي
اما دلم چو کودک بي مادر
فرياد مي کند که تو اينجايي
گويي صداي پاي تو نزديک است
پيموده سنگفرش خيابان را
آورده باد تازه نفس از دور
بوي بنفشه هاي بيابان را
پاسي از شب رفته بود و برف مي باريد
چون پر افشاني پر پهاي هزار افسانه ي از يادها رفته
باد چونان آمري مأمور و ناپيدا
بس پريشان حکمها مي راند مجنون وار
بر سپاهي خسته و غمگين و آشفته
برف مي باريد و ما خاموش
فار غ از تشويش
نرم نرمک راه مي رفتيم
کوچه باغ ساکتي در پيش
هر به گامي چند گويي در مسير ما چراغي بود
زاد سروي را به پيشاني
با فروغي غالبا افسرده و کم رنگ
گمشده در ظلمت اين برف کجبار زمستاني
برف مي باريد و ما آرام
گاه تنها ، گاه با هم ، راه مي رفتيم
چه شکايتهاي غمگيني که مي کرديم
با حکايتهاي شيريني که مي گفتيم
هيچ کس از ما نمي دانست
کز کدامين لحظه ي شب کرده بود اين بادبرف آغاز
هم نمي دانست کاين راه خم اند خم
به کجامان ميکشاند باز
برف مي باريد و پيش از ما
ديگراني همچو ما خشنود و ناخشنود
زير اين کج بار خامشبار ،از اين راه
رفته بودندو نشان پايهايشان بود
اندوه تنهايي
پشت شيشه برف ميبارد
پشت شيشه برف ميبارد
در سکوت سينه ام دستي
دانه اندوه ميکارد
مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجام چنين ديدي
در دلم باريدي ... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي
چون نهالي سست ميلرزد
روحم از سرماي تنهايي
ميخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنياي تنهايي
ديگرم گرمي نمي بخشي
عشق اي خورشيد يخ بسته
سينه ام صحراي نوميديست
خسته ام ‚ از عشق هم خسته
غنچه شوق تو هم خشکيد
شعر اي شيطان افسونکار
عاقبت زين خواب درد آلود
جان من بيدار شد بيدار
بعد از او بر هر چه رو کردم
ديدم افسون سرابي بود
آنچه ميگشتم به دنبالش
واي بر من نقش خواب بود
اي خدا ... بر روي من بگشاي
لحظه اي درهاي دوزخ را
تا به کي در دل نهان سازم
حسرت گرماي دوزخ را؟
ديدم اي بس آفتابي را
کو پياپي در غروب افسرد
آفتاب بي غروب من !
اي دريغا در جنوب ! افسرد
بعد از او ديگر چي ميجويم؟
بعد از او ديگر چه مي پايم ؟
اشک سردي تا بيافشانم
گور گرمي تا بياسايم
پشت شيشه برف ميبارد
پشت شيشه برف ميبارد
در سکوت سينه ام دستي
دانه اندوه ميکارد
عشق برفي
دانه ي برفي ،
بلوري ستاره اي هواي برفي ،
بازي هاي کودکانه اي زمين برفي ،
قدم زدن در ميان راهي آسمان برفي ،
زيبايي عاشقانه ايي باريدن آن ،
الطاف خداوندي برف گرچه سرد و لحظه اي يخ اما آب مي شود و جاري
وقت حس شدن گرمايي مقدس عشق برفي ،
گرم در ميان دستان عاشقاني عشق برفي ..
دانه ي برفي ،
هواي برفي زمين برفي ،
آسمان برفي ،
باريدن آن ....
اما هنوز ردپاي من در برف ...
تنها ردپاي من
________________________________________
روزي به سراغ من نيز خواهي آمد
فراموشم نخواهي کرد ، مي دانم .
مي آيي و به رنجهايم پايان مي دهي
مي آيي و زنجيرهايم را مي گسلي.
آه اي مرگ ...
غريبه نيستم ، آشنايم من . چرا از من پرهيز مي کني؟
تو همچون ستاره اي سربي و سرد
بر فراز مصائبم مي درخشي.
اما مي دانم ، روزي از راه خواهي رسيد ،
از راه ميرسي ، با کوله باري از شعله هاي سرکش.
محبوبم بيا ، بيا که مشتاق ديدارت هستم من
کوبيده برف زير لگدهايش
بوي بنفش هاي بهاران را
در زير برف ، خاک تب آلوده
در دل نهفته حسرت باران را
در گوش کرده پنبه ي برف امشب
شهري که جاودانه پر از حرف است
چشمان پک جوي پر از آب است
مژگان سبز کاج پر از برف است
گاهي غبار برف فرو ريزد
چون اشک من ز شاخه ي مژگان ها
بر خشکسال سينه ي من بارد
اين اشک گرم چون نم باران ها
من در کنار اينه مي گريم
چشم درشت اينه بيدار است
از پشت اشک ، عکس تو مي لرزد
در قاب کهنه اي که به ديوار است
لب هاي سرد اينه مي بوسد
خال سياه زير لبانت را
من در زلال اينه مي بينم
بغضي که بسته راه دهانت را
نور نگاه گرم تو مي تابد
از چشم روشني زده ي تصوير
مي خواهمش ز قاب برون آرم
دير است ، اي اميد گريزان ، دير
ديگر دهان اينه بلعيده ست
نقش ترا چو آب گوارايي
اما دلم چو کودک بي مادر
فرياد مي کند که تو اينجايي
گويي صداي پاي تو نزديک است
پيموده سنگفرش خيابان را
آورده باد تازه نفس از دور
بوي بنفشه هاي بيابان را
پاسي از شب رفته بود و برف مي باريد
چون پر افشاني پر پهاي هزار افسانه ي از يادها رفته
باد چونان آمري مأمور و ناپيدا
بس پريشان حکمها مي راند مجنون وار
بر سپاهي خسته و غمگين و آشفته
برف مي باريد و ما خاموش
فار غ از تشويش
نرم نرمک راه مي رفتيم
کوچه باغ ساکتي در پيش
هر به گامي چند گويي در مسير ما چراغي بود
زاد سروي را به پيشاني
با فروغي غالبا افسرده و کم رنگ
گمشده در ظلمت اين برف کجبار زمستاني
برف مي باريد و ما آرام
گاه تنها ، گاه با هم ، راه مي رفتيم
چه شکايتهاي غمگيني که مي کرديم
با حکايتهاي شيريني که مي گفتيم
هيچ کس از ما نمي دانست
کز کدامين لحظه ي شب کرده بود اين بادبرف آغاز
هم نمي دانست کاين راه خم اند خم
به کجامان ميکشاند باز
برف مي باريد و پيش از ما
ديگراني همچو ما خشنود و ناخشنود
زير اين کج بار خامشبار ،از اين راه
رفته بودندو نشان پايهايشان بود
اندوه تنهايي
پشت شيشه برف ميبارد
پشت شيشه برف ميبارد
در سکوت سينه ام دستي
دانه اندوه ميکارد
مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجام چنين ديدي
در دلم باريدي ... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي
چون نهالي سست ميلرزد
روحم از سرماي تنهايي
ميخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنياي تنهايي
ديگرم گرمي نمي بخشي
عشق اي خورشيد يخ بسته
سينه ام صحراي نوميديست
خسته ام ‚ از عشق هم خسته
غنچه شوق تو هم خشکيد
شعر اي شيطان افسونکار
عاقبت زين خواب درد آلود
جان من بيدار شد بيدار
بعد از او بر هر چه رو کردم
ديدم افسون سرابي بود
آنچه ميگشتم به دنبالش
واي بر من نقش خواب بود
اي خدا ... بر روي من بگشاي
لحظه اي درهاي دوزخ را
تا به کي در دل نهان سازم
حسرت گرماي دوزخ را؟
ديدم اي بس آفتابي را
کو پياپي در غروب افسرد
آفتاب بي غروب من !
اي دريغا در جنوب ! افسرد
بعد از او ديگر چي ميجويم؟
بعد از او ديگر چه مي پايم ؟
اشک سردي تا بيافشانم
گور گرمي تا بياسايم
پشت شيشه برف ميبارد
پشت شيشه برف ميبارد
در سکوت سينه ام دستي
دانه اندوه ميکارد
عشق برفي
دانه ي برفي ،
بلوري ستاره اي هواي برفي ،
بازي هاي کودکانه اي زمين برفي ،
قدم زدن در ميان راهي آسمان برفي ،
زيبايي عاشقانه ايي باريدن آن ،
الطاف خداوندي برف گرچه سرد و لحظه اي يخ اما آب مي شود و جاري
وقت حس شدن گرمايي مقدس عشق برفي ،
گرم در ميان دستان عاشقاني عشق برفي ..
دانه ي برفي ،
هواي برفي زمين برفي ،
آسمان برفي ،
باريدن آن ....
اما هنوز ردپاي من در برف ...
تنها ردپاي من
________________________________________
روزي به سراغ من نيز خواهي آمد
فراموشم نخواهي کرد ، مي دانم .
مي آيي و به رنجهايم پايان مي دهي
مي آيي و زنجيرهايم را مي گسلي.
آه اي مرگ ...
غريبه نيستم ، آشنايم من . چرا از من پرهيز مي کني؟
تو همچون ستاره اي سربي و سرد
بر فراز مصائبم مي درخشي.
اما مي دانم ، روزي از راه خواهي رسيد ،
از راه ميرسي ، با کوله باري از شعله هاي سرکش.
محبوبم بيا ، بيا که مشتاق ديدارت هستم من
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
قلبم از سرماي احساسم يخ زده
عشق را فراموش کرده ام
تو هم نيستي که بهم ياد آوري کني.
ولي با همين قلب يخي هم مي دانم که
دوستت دارم.
عشق را فراموش کرده ام
تو هم نيستي که بهم ياد آوري کني.
ولي با همين قلب يخي هم مي دانم که
دوستت دارم.
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
صفحه 1 از 30 • 1, 2, 3 ... 15 ... 30
صفحه 1 از 30
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد