هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.
kasb

طنز و جوک

+2
maryam
Admin
6 مشترك

صفحه 7 از 12 الصفحة السابقة  1, 2, 3 ... 6, 7, 8 ... 10, 11, 12  الصفحة التالية

اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:22 am

دو تا سگ به هم می رسن . یکی از اونا به دیگری میگه: من سگ شهین خانم هستم. شما سگ کی باشین؟!!!



رشتی یه و خانمش مهمون سفیر عربستان بودند. سفیر تا چشمش به آن دو می افته، جلو می ره ودستش رو به طرف رشتی یه دراز می کنه و می گه: اهلا و سهلا. رشتی یه می گه : نه قربان اشتباه گرفتین....خانم بنده هم اهلن و هم سهلن!!!



به ترکه می گن : فیلم عروسی ات را بیار ببینیم. ترکه میگه: نمی شه. می پرسن :چرا ؟ ترکه می گه: آخه آخرش صحنه داره!!!



یه روز جهانگردی وارد روستایی شد و از یکی از اهالی پرسید: در این روستای شما چه چیز خارق العاده ای وجود داره؟ روستایی گفت: پیر مرد 130 ساله ای داریم که در کمال سلامت به سر می بره. جهانگرد گفت: چه خوب. چه جوری می شه این پیرمرد را دید؟ روستایی گفت: نمی شه. جهانگرد باتعجب پرسید: چرا؟ روستایی گفت: چون پدرش نمیگذاره از خونه بیرون بیاد!!!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:26 am

اگه با یه قزوینی گنده تو کوچه بن بست بودی 3 راه بیشتر نداری : اول اینکه آب بشی بری زمین یا اینکه دود شی بری هوا یا دستت رو بزنی به دیوار توکل کنی به خدا ...



گارسن وقتی که مرغ را برای مشتری می برد، دستش راهم روی آن گذاشته بود. مشتری ناراحت شد و گفت : گارسن چرا کثافت کاری می کنی ؟ گارسن گفت: آخه نمی خواستم واسه ی دومین دفعه به زمین بیفته!!!


ترکهاوشمالیهاسر دریای خزر دعواشون میشه تصمیم میگیرنددریا را با طناب نصف کنند شب موقع خواب شمالیها میگن ترکها نرن طناب رو دستکاری کنند میرن میبینند ترکها با سطل دارن از نیمه شمالیها اب دریا رو توی نیمه خودشون میریزن



یه عرب به یک فارس میرسه میپرسه مسممک فارسه میگه من کو مست نیستم



یه روز یه بچه به باباش میگه چرا بابا میگن ازدواج فامیلی خوبه باباهه میگه اخه خوبه دیگه ببین مثلا من مادرت و گرفتم ... عموت زن عموت را گرقته... دایت زن دایت را گرفته!!!!



یه گنجشک ابادانی روعقاب دنبال میکنه گنجشکه میگه نیاجلو ولک موعقابم
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:26 am

گروهی با تعدادی کودک برای انجام نماز باران به صحرا می رفتند. ملا نصر الدین پرسید : این کودکان را به کجا میبرید؟ گفتند: برای اینکه دعا کنند و باران بیاید.چرا که دعای کودکان را خدا مستجاب می کند.ملا نصر الدین گفت: اگه دعای کودکان مستجاب می شد، یک معلم در همه عالم زنده نمی ماند!!!



معلم از دانش آموز پرسید: اگه تو هشت تا سیب داشته باشی، و بخوای با برادرت آنها را نصف کنی ، چند تا باید به او بدهی؟دانش آموز زرنگ گفت: دو تا. معلم گفت: مگه تو حساب بلد نیستی؟ دانش آموز با شیطنت گفت: چرا آقا ولی برادرمون که بلد نیست!!!



سعید کوچولو مادرش سرما خورده بودو به علت سرماخوردگی صداش گرفته بود.در همین موقع پدرش از راه رسید و از او پرسید: حال مادرت چطوره؟ سعید گفت: تصویرش بد نیست ولی صدایشس کاملا از کار افتاده !!!



زن رشتیه میره دگتر میگه اقای دکتر من 7 تا بچه دارم الان هم 8 رو حامله هستم.حتما یک چیزی تو هوا هست که من اینقدر حامله میشم.دکتره میگه بله خانوم لنگاتون.
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:27 am

به ترکه میگن: با سی دی جمله بساز . ترکه میگه دیشب جاتون خالی رفتیم دزدی .میپرسن:پس سی دی اش کو؟ ترکه میگه: فردا در میآد!!!



شاعری در مجلسی گفت: امروز می خواهم برای شما چیزی بخوانم که تا به حال نخوانده ام. رندی از میان مجلس گفت: پس نمازت را بخوان!!!


رشتی یه چند بار از رئیس خود برای مرگ پدر مرخصی گرفت و رئیس هم به روی او نیاورد و به او مرخصی داد. یک روز رشتی یه برای مرگ مادر خود مرخصی گرفت. رئیس گفت: شرمنده ام. مگه مادر شما پارسال فوت نکرد؟ آدم می تونه چند تا پدر داشته باشه ولی معمولا یک مادر بیشتر نداره!!!


پرفسوری نزد مدیر هتل رفت و لطفا یه آینه قدی در اتاق من بگذارید. مدیر هتل گفت: چرا قدی قربان؟ پرفسور گفت: آخه من باز امروز صبح بدون شلوار از هتل خارج شدم!!!


زن رشتی یه می زاد. رشتی یه از پس مخارج بر نمی آد.با ناراحتی به بچه های محل می گه: بی معرفتا ...اقلا دانگ تون رو بدین!!!!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:27 am

زن رشتی یه از شوهرش پرسید: این ایدز که میگن چیه؟ رشتی یه گفت: من دقیقا نمیدانم ولی همینقدر میدانم که اگر من بگیرم، تو هم میگیری ولی اگه تو گرفتی ، نصف اهالی محله هم می گیرن!!!


به ترکه میگن : با (تالیا ) جمله بساز> ترکه میگه: تا لیاقت نداشته باشی بهت زن نمیدن!!!


- آقا چی میل دارین؟ مشتری گفت: آن موقع که آمدم ، دستور صبحانه دادم ولی حالا دیگه ناهار بیاورید.!!!


تهرانی میره قزوین بند کفشش باز میشه با بدبختی یه کوچه بن بست پیدا میکنه و دولا میشه تا بندش رو ببنده یهو یه چیزی میشه سرش رو بلند میکنه چشمش می افته به تابلو سر کوچه می بینه نوشته کوچه دستغیب


یکی از آدم خواران پیش حکیم باشی رفت و گفت: حکیم باشی به دادم برس. معده ام بدجوری می سوزه. حکیم باشی با خونسردی گفت: چیز مهمی نیست. فورا یه مامور آتش نشانی بخور ، خوب می شی !!!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:27 am

بچه از مادرش پرسید: مامان جون چرا موهای سرت سفید شده؟ مادر گفت: از دست تو دختر بلا. بچه با خونسردی گفت: پس خدا به داد مامان بزرگ برسه که تو اون بیچاره را چه قدر اذیت کردی؟!!!



ژاپنی یه میره قزوین وقتی که بر میگرده، ازش می پرسن: قزوینی ها را چه طوری دیدی؟ ژاپنی یه میگه: در قزوین تاتاشی ، تو شه!!!



رشتی یه می ره شکار گوریل و باخود یه نردبون و یه تفنگ و یه سگ می بره . ازش می پرسن: این وسایل برای چیه؟ رشتی یه می گه: نردبون رو می زارم پاَی درخت و می رم بالای درخت ، گوریله را قلقلکش می دم تا پایین بیفته ...این سگه تخصصش گرفتن تخم گوریله آنقده تخمش رو میگیره که بمیره. دوستش میگه: خب این تفنگ برای چیه ؟ رشتی یه میخنده و میگه: اومدیم و گوریله ما را از درخت انداخت پایین ....میخوام سگه رو بکشم!!!



ترکه یه نوار بهداشتی پیدا می کنه، میزاردش توی ضبط صوت، ...شعر براش می خونه!!!



از ترکه که اسیر یکی از قبایل آفریقایی بوده می پرسن: شما را چطور شکنجه می کردن؟ ترکه می گه: والله نون بربری را از پشت شیشه برای ما تکان می دادن!!!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:28 am

عربه خیلی بد دهن بوده و هر جا می رفتن خواستگاری ، حرف های زشت می زده و مجلس رو به هم می زده. یه روز مادرش حوصله اش از دست او سر میره و می گه: این دفعه خفقون بگیر و خودم حرف می زنم. حتی یه کلمه هم حرف نزن.عربه قبول می کنه و دفعه بعدی که برای خواستگاری رفته بودن ، دست بر قضای روزگار عروس خانم مورد پسند واقع می شه و وقتی که حرف های معمول تموم می شه پدر عروس به عربه می گه: قربان چائی تون سرد شد.عربه سری تکون میده و لبخند می زنه. چند دقیقه بعد دوباره پدر عروس میگه: قربان چایی تون سرد نشه. عربه ناراحت می شه و می گه: آخه فلان فلان شده ،قاشق ندادین. با ...م چائی رو هم بزنم؟!!!



از رشتی یه می پرسن: این بچه آخری ات به کی رفته که چشم آبی شده؟ رشتی یه با خوش حالی میگه: به پدرش رفته پدر سوخته!!!



ژاپنی ها به گوساله می گن: نی نی گاوا !!!



ترکه دلش رو به دریا می زنه ، غرق می شه!!!



پزشکی در حال دادن کنفرانس بود و در حین صحبت هایش گفت: من چهل سال است که طبابت می کنم و هنوز کسی از طبابتم گله ای نداشته . رندی از میان مجلس گفت: آقای دکتر مگه مرده ها هم می تونن حرف بزنن!!!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:28 am

رشتی یه از خدمت سربازی معاف می شه. بهش میگن : واسه ی چی معاف شدی؟ رشتی یه می گه: واسه اینکه تک پدر بودم!!!



ِِ تو دست عربه خار میره درش میاره میینه خون میاد دوباره میزاره سره جاش .



یه روز بسیجی رفته عروسک بخره می گه ببخشین این خواهر ها چه قیمتی هستند



به لره میگن: با بید جمله بساز. میگه: در خانه ما یک بید بید! میگن: اون بید نیست، بوده. میگه: آهان باشه، در خانه ما یک بود بید!!!



به یه ترکه می گن تا حالا به باد فنا رفتی؟ می که نه ولی یه قرار بزار آخر هفته با خانوم بچه ها بریم!!!



به رشتی میگن نظرت درباره خانه عفاف چیه میگه خوبه زن من هم کار دولتی ÷یدا کرد. Joker



فرزندی مادر خود را در سبدی گذاشته بود و برای هواخوری می برد. در راه به پیامبر زمان بر خورد کردند و پیامبر از روی مزاح به پسر فرمود: مادرت را شوهر بده.پسر گفت: با این سن و سال و پیری دیگه شوهر کردنش چه گذشته است؟پیرزن عصبانی شد و گفت: تو بهتر می دانی یا پیامبر خدا؟
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:28 am

شب جمعه هزار پای نر و ماده مشغول بودند که پس از گذشت یک ساعت هزار پای نر به هزار پای ماده گفت: خسته شدم بابا.خودت بگو که لای کدوم پاته؟



مردی زیر اتومبیلی رفت و یکی از پاهایش قطع شد و ادعای َیه میلیون خسارت کرد. راننده گفت: من که میلیونر نیستم.مرد جواب داد: من هم هزار پا نیستم!!!


اصفهانی یه با اتومبیلش وارد تعمیرگاهی شدو به مکانیک گفت: لطفا یه استکان روغن توی موتور، یه لیوان آب توی رادیاتور بریزین. مکانیک گفت: لاستیکاتون هم کم بادن اجازه بدین تویشان کمی سرفه کنم!!!




ترک میره ازمایش بده بعداز اینکه لیوان ادرار پر میکنه به پرستار میگه چکارش کنم پرستار میگه برو بالا ترکه میگه به سلامتی همه



یه روز ترکها با هم قرار میذارن که علیه فارسها تظاهرات راه بندازن دسته اول میگن... ترکا همه گل به سرن دسته دوم جواب میدن...فارسا همه ترک خرن
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:29 am

1- ترکه به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟! ترکه میگه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!

2- اصفهانیه داشته تو خیابون میرفته که یهو میبینه اوضاع دل و روده خرابه . . . . .

3- ترکه شاکی میره ثبت‌احوال، میگه: آقا این اسم من خیلی ضایست، باید حتماٌ عوضش کنم. کارمنده ازش میپرسه، مگه اسمتون چیه؟ ترکه میگه: اصغرِ ان‌چهره! کارمنده میگه: آره خوب حق دارید، باید حتماً عوضش کنید. حالا چه اسمی میخواید بگذارید؟ ترکه میگه: اکبرِ ان‌چهره!

4- ترکه پرتقال خونی میخوره، ایدز میگیره!

5- از ترکه میپرسن: میدونی USA مخفف چیه؟ میگه: یوم‌الله سیزده آبان!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:29 am

- ترکه رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. ترکه یوخده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟!

7- ترکه ساعت سه نصفِ شب زنگ میزنه صدا و سیما، میگه: ببخشید آقا به نظرِ شما الان آقای خامنه‌ای خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی احتمالاً باید خواب باشن. ترکه میگه: معذرت میخوام؛ ولی آقای رفسنجانی چی، ایشون هم خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی یحتمل ایشون هم خواب باشن. ترکه میگه: ببخشید ولی آقای خاتمی چی؟ یارو میگه: احتمالاً ایشون هم ‍! 2;واب هستن، چطور؟ ترکه میگه: پس دمت گرم حالا که همه اینا خوابن یه شو هندی بذار حال کنیم!

8- ترکه میمیره، اون دنیا در حینی که داشتن به حساب کتاباش رسیدگی میکردن میره پیش جبرئیل، میگه: من از خدا یک سوال واجب دارم، میشه برم بپرسم؟ جبرئیل میگه: باشه، برو طبقة بالا در سمت راست، سوالت رو بپرس، زود برگرد. ترکه میره طبقة بالا، در رو باز میکنه، میبینه خدا پشت یک میز نشسته داره با یکی از فرشته‌ها ب! 07; حسابای مردم میرسه. خلاصه سلام میکنه میره جلو، میگه: خداجان، الهی گربان او بزرگیت بشم من، الهی فدات بشم... چرا تو دنیا این همه ترک آفریدی؟! بری تو آذربایجان همه ترکند، بری تهران پر ترکه، بری بلوچستان، بری شمال، بری جنوب، غرب، شرق، بازم ترک پیدا میشه... بری آلمان بازم ترک پیدا میشه، بری کانادا، بری آمریکا بازم ترک پیدا میشه... بری کرة م! اه بازم ترک پیدا میشه! آخه خداجان، واسه چی اینقدر ترک آفریدی؟! خدا یکم ترکه رو نگاه میکنه، به معاونش میگه: اصگر... ایلده ببین این چی میگه بابا... هی وگت مارو میگیرند!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:29 am

9- ترکه تصادف میکنه، ملت علاف میریزن دورش و شروع میکنن نظر کارشناسی دادن. بالاخره بعد یک مدت افسر راهنمایی میاد، منتها اونقدر ملت هرکدوم واسه خودشون چرت و پرت میگفتن که صدای افسره به جایی نمیرسیده. ترکه شاکی میشه، داد میزنه: ساکت.. ساکت... ایلده دیگه اینجا کسی جز جناب سروان حق گه خوردن نداره!

10- ترکه میرسه سر یک صحنة تصادف، از یکی میپرسه: ببخشید قربان، اینجا چه خبره؟ یارو هم میگه: هیچی آقا، این بدبخت گوزپیچ شده! ترکه میره تو فکر، بعد یک مدت یک بنده خدای دیگه میاد از ترکه میپرسه: ببخشید اینجا چی شده؟ ترکه میگه: ایلده منم خوب نفهمیدم، نمیدونم این بابا پیچیدیه گوزیده، گوزیده پیچیده، سر پیچ گوزیده؟!

11- ترکه زنگ میزنه فلسطین، میبینه اشغاله!

12- از ترکه میپرسن: مساحت ایران چقدره؟ میگه: 1648192 متر مکعب! میگن: خنگ خدا، آخه چرا متر مکعب؟! ترکه میگه: آخه بعد انقلاب به ارتفاع یک متر ریده شده توش!

13- ترکه سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم؟!

14- ترکه میمیره، باباش رضایت نمیده!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:30 am

- از ترکه میپرسن: به نظر شما اگه آمریکا افغانستان و عربستان رو بگیره، به کره و چین هم حمله کنه تکلیف ایران چی میشه؟ ترکه میگه: ایلده چی میشه نداره که، ایران میره جام جهانی!

16- لره داشته با تمام وجود وضو میگرفته و دستاشو محکم میکشیده رو هم، ازش میپرسن: چرا اینقدر محکم وضو میگیری؟ میگه: چنی آرم وضو میرم که هیچ گوزی نتنِه باطلش کنه!

17- ترکه میگوزه، دنبال پوکش می‌گرده!

18- از ترکه میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ ترکه انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچة همسایمونه، ولی همیشه خونة ماست!

19- لره داروخونه داشته، یک روز جلو در مغازه بزرگ مینویسه: سوسک کش جدید رسید! خلاصه بعد یک مدت یک بابایی میاد تو میگه: ببخشید، جریان این سوسک‌کش جدید چیه؟ این خونة ما رو سوسک سر گرفته. لره میگه: این دارو خیلی جدیده و بازدهیش هم تضمینیه. شما این دارو رو میریزید تو یک قطره چکون، بعد کشیک میکشید تا سو‍! 7;کها رو بگیرید. هر سوسک رو که گرفتید، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازین دارو میچکونید، بعد از یک مدت سوسکها کور میشن و خودشون از گشنگی میمیرن! یارو کف میکنه، میگه: خوب آخه اگه سوسکها رو بگیریم که همونجا درجا می‌کشیمشون! لره میره تو فکر، بعد یک مدت میگه: آره خوب، ازون راهم مِشِه!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:30 am

- آبادانیه میخواسته بره خواستگاری، دیرش شده بوده حواسش پرت میشه شلوارش رو پشت و رو میپوشه و با عجله میدوه تو خیابون، یهو یک ماشین میاد میزنه درازش میکنه وسط خیابون. رانندهه میاد بالا سرش، میگه: طوریت که نشده؟ آبادانیه یک نگاه به سر تا پاش میکنه، چشمش میافته به شلوارش، میگه: چی چیو طوری نشده، ولک زدی حسابی پیچوندی!

21- میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین!

22- به ترکه میگن: بچه کجائی؟ میگه بچه U.S.A.! ملت هم کف میکنن میگن آخه چطور ممکنه؟ ترکه میگه: ایلده بچهة یونجه‌زارهای سرسبزِ آذر بایجانم!

23- ترکه داشته جلو دو سه تا دختر افه میومده، یهو تلنگش در میره. واسه اینکه ضایع نشه، دستشو میگذاره بغل دهنش، داد میزنه: گـــــــوزیـــــــه... گوووووز!

24- آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروش میزنه. روز اول، ترکه میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ ترکه شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده!

25- به ترکه میگن: کجا داری میری؟ میگه: دارم برمیگردم!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:30 am

- ترکه تو یک شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمیگشته خونه، یهو میبینه یکجا کوه ریزش کرده، یک قطار هم داره ازون دور میاد! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه، میره اون جلو وامیسته. رانندة قطاره هم که آتیشو میبینه میزنه رو ترمز و قطار وا میسته. همچین که قطار واستاد، ترکه یک نارنجک درمیاره، میندازه زیر قطار، چهل پنجاه نف! ;ر آدم لت و پار میشن! خلاصه ترکه رو میگیرن میبیرن بازجویی، اونجا بازجوه بهش میتوپه که: مرتیکة خر! نه به اون لباس آتیش زدنت، نه به اون نارنجک انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! ترکه میزنه زیر گریه، میگه: جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداکار و حسین فهمیده رو قاطی میکردم!

27- دو تا چسه داشتن باهم بازی میکردن، یک گوزه میاد بهشون میگه: منم بازی میدین؟ چسا میگن: تُچ! گوزه ناراحت میشه، میگه: آخه چرا؟ چسا میگن: آخه مامانمون گفته بی سر و صدا بازی کنیم!

28- ترکه کلیدش رو تو ماشین جا میگذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن!

29- بعد از عمری داریوش میاد ایرن، اجرا زنده میگذاره تو استادیوم آزادی. خلاصه دیگه ملت داشتن خودشون رو خفه میکردن، داریوش هم میاد خیای حال بده، از ملت میپرسه: چی میخواین براتون بخونم؟ یک ترکه ازون پشت داد میزنه: اِبـــی بـخـــون.. اِبـــی بـخـون!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:31 am

30- از ترکه میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم mp3ش کردن!

31- ترکه میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب برج ایفله، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه:...ها! پس حتماٌ برج ایفله!

32- ترکه میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!

33- ترکه میخواسته تو یک ادارة دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟! ترکه هول میشه، میگه: ایلده شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم!

34- عملیه شب جمعه‌ نشسته بوده تو حیاط واسه خودش بساط میزونی جور کرده بوده و تو حال بوده، که یهو یک توپ از آسمون میاد میزنه بساط منقل و وافورش رو به گند میکشه. خلاصه بدبخت صاب وافور همینجوری هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرین میفرستاده، که یهو صدای زنگ در بلند میشه و حالا زنگ نزن کی زن! گ بزن! جناب عملی با هزار بدبختی، خودشو میرسونه دم در، میبینه پشت در یک بچه ده-یازده ساله واستاده، هی داد میزنه: توپم...توپم! یارو خیلی شاکی میشه، میگه: ای بی ظرفیت! بابا خوب منم توپم... دیگه نمیام کاسه کوزه مردم رو بهم بزنم که!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:31 am

35- ماشین ترکه رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو ترکه داد میزنه: هیچ خودشو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟ ترکه میگه: ایلده من شمارشو برداشتم!

36- ترکه میافته تو چاه، فامیلاش سند میگذارن درش میارن!

37- ترکه میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره ترکه میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار ترکه این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده &#! 1576;ا خودش میگه: این بابا که مشتری پایس... بگذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میگذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح ترکه میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! ترکه میگه: قربون دستت، 500 گرم از طبقة بیست چهار ! 5;ش به ما بده!

38- پرچم عربستان رو به ترکه نشون میدن، ازش میپرسن: این پرچم کجاست؟ ترکه یوخده فکر میکنه، میگه: پرچم اسپانیا! ملت جا میخورن، میگن: آخه چرا اسپانیا؟! ترکه میگه: ایلده خودتون نگاه کنید، روش نوشته: الاله‌لاله‌لالا!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:32 am

39- ترکه سوار هواپیما میشه، میشینه کنار دست یک پیرمرده. خلاصه سر صحبت باز میشه و این دوتا نسبتاٌ با هم رفیق میشن. وسطای راه، یک مهمون دار میاد از پیرمرده میپرسه، پدر شما شکلات میل دارید؟ پیرمرده میگه: نه خیلی ممنون، من بواسیر دارم. مهمون داره از ترکه میپرسه: شما چی؟ ترکه میاد تریپ رفاقت بگذاره، میگه: نه مرسی. این رفیقمون بواسی! 85; داره، باهم میخوریم!

40- ترکه کارت تلفن میخره، عجالتاً اول میده پرسش کنن!

41- یه پیرمرده و یه پیرزنه و یه پسره و یه دختره تو یه کوپه قطار با هم بودن،‌ قطار میره تو تونل و همه جا تاریک میشه،‌ یهو یه صدای ماچ و بعد هم یه صدای کشیده میاد! قطار از تونل میاد بیرون همه نشسته بودن سر جاشون. پیرزنه با خودش میگه: عجب دختر متین و باحیاییه! با اینکه جوونه و دلش میخواد ولی به کسی راه نمیده، تا یا! 85;و بوسیدش گذاشت زیر گوشش! دختره با خودش میگه: عجب پیرزنه نجیبیه! با اینکه سنش بالاست و کسی تحویلش نمیگیره، بازم نمیذاره کسی ازش سوء استفاده کنه. پیرمرده هم با خودش میگه:‌ بابا عجب بدبختیه‌ها! یکی دیگه حالش رو میکنه ما کشیده رو می‌خوریم! پسره هم با خودش میگه: چه حالی میده آدم کف دستش رو ببوسه محکم بزنه تو گوش بغلی!

42- به عربه میگن تا حالا موز خوردی؟ میگه: آره ولک، همون که هستش یک وجبه؟!

43- یارو داشته تو اتوبان 180 تا سرعت میرفته، افسره جلوشو میگیره، بهش میگه: شما گواهینامه دارین؟ یارو میگه نخیر! میگه: کارت ماشین چی؟ مرده میگه: دارم ولی مال خودم نیست، مال اون بدبختیه که جسدش تو صندوق عقبه! افسره کف میکنه، میره سریع به مافوقش گذارش میده. خلاصه بعد از یک ربع سرهنگ مافوقش میاد، از مرد&#! 1607; میپرسه: آقا شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین؟! یارو میگه: چرا قربان، بفرمایین! دست میکنه از تو داشبرد گواهینامه و کارت ماشین رو درمیاره، میده خدمت سرهنگ. سرهنگه میگه: می‌تونم صندوق عقب ماشینتونو بازرسی کنم؟ یارو میگه: خواهش میکنم، بفرمایید. سرهنگه میره در صندوق عقب رو باز میکنه، میبینه اونجا هم خبری نیست. برمیگرده به مرده می&! #1711;ه: ولی زیردست من گزارش داده که شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین و یه جسد هم تو صندوق عقب ماشینتونه! یارو میگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون که مشاهده کردین. به خدا این افسره عقده‌ایه! دوست داره بیخودی به ملت گیر بده! لابد بعدشم گفته که من داشتم 180 تا سرعت می‌رفتم!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:32 am

44- به ترک میگن یه معما بگو،‌ میگه: اون چیه که درازه،‌ زرده، موزه؟!

45- یه هواپیما تو قبرستون تبریز سقوط میکنه، فردا رادیو تبریز میگه: شب گذشته یک فروند هواپیمای توپولوف در حومة شهر تبریز سقوط کرده و تا این لحظه 34513 جسد کشف شده! عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان همچنان ادامه دارد!

46- از عربه نوار مغزی میگیرند، میبینند بیست دقیقه اولش خالیه!

47- سه تا پسره با هم کل گذاشته بودن، اولی میگه: بابای من مهم‌ترین آدم مملکته. دوتای دیگه میپرسن: مگه بابات چیکارس؟ میگه: بابای من رئیس‌جمهوره. هر قانونی که بخواد گذاشته بشه رو باید اول بابای من امضا کنه. دومی میگه: برو بابا حال نداری. بابای من عمری پوز بابای تورو میزنه! اولیه میگه: مگه بابات چیکارس؟ پسره م! ;یگه: بابای من نماینده مجلسه.. تا بابای من رای نده، عمری قانونای بابای تو تصویب نمیشن. سومی برمیگرده میگه: باباهای شما جلوی بابای من پشم هم نیستن! اون دو تا میپرسن: مگه بابات چیکارس؟ پسره میگه: بابای من پاسبونه... جلوی خیابون وامیسته، پونصدتومن میگیره، میشاشه به قانون باباهای هردوتون!

48- ترکه میره خواستگاری، اسم دختره پروانه بوده ولی ترکه قاط زده بوده، یک بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف کنه، ترکه میگه: دست شما درد نکنه آهو خانوم! دختره شاکی میشه، میگه: بابا اسمه من پروانه‌ست نه آهو.ترکه میگه: ای بابا فرقی نداره... حیوون حیوونه دیگه!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:32 am

49- ترکه سنگ مینداخته تو صندوق صدقات، ازش میپرسن: بابا این چه کاریه میکنی؟! میگه: میخوام به انتفاضه کمک کنم!

50- دو تا کرم آبادانی تو روده یک بدبختی زندگی می‌کردن، یک روز یکیشون بیدار میشه، میبینه دومی با کت شلوار و کروات و عینک آفتابی و کیف سامسونت داره آخر روده قدم میرنه. .ازش میپرسه: تیپ زدی، با کسی قرار داری؟! دومی میگه: نه ولک, با گ.. بعدی پرواز دارم
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:33 am

به ترکه میگن: با «آجر» جمله بساز، میگه با آجر که جمله نمیسازن،‌ دیوار میسازن!

به ترکه میگن: با «ابریشم» جمله بساز، میگه: هوا ابریشم خوبه!

به ترکه میگن: با «اختاپوس» جمله بساز. میگه: اوخ، تا پوستم نسوخته برم تو سایه!

به ترکه میگن: با «بنزین» جمله بساز. میگه: خوش به حال شماها که سوار بنزین!

به ترکه میگن: با «تلاش» جمله بساز،‌ میگه: مادرم رفت بازار طلاشو فروخت!

به ترکه میگن: با «توکیو» جمله بساز، میگه: من خدیجه رو دوست دارم توکیو؟!

به ترکه میگن: با «جام جم» جمله بساز. میگه: صبح که از خواب پامیشم جامو جم می‌کنم!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:33 am

به ترکه میگن: با «حمید و فرید» جمله بساز. میگه: شما با همید؟ چند نفرید؟

به ترکه میگن: با «خرچنگ» جمله بساز، میگه:‌ کره خر چنگ نزن!

به ترکه میگن: با «رادار» جمله بساز میگه: از اینجا به خونه ما راداره!!

به ترکه میگن: با «زنبور و خر و گاو» جمله بساز،‌ میگه: زنبور خره، گاو منه!

به ترکه میگن: با «ستیز» جمله بساز، میگه: موبایل سِت ایز آف (mobile set is off)!!!

به ترکه میگن: با «سی‌دی» جمله بساز، میگه: چُسیدی!

به ترکه میگن: با «سینا» جمله بساز. میگه: با عباس‌اینا رفتیم بیرون!

به ترکه میگن: با «شمشیر» جمله بساز، میگه: فدات شم شیر می‌خوری؟!

به ترکه میگن: با «شیشه» جمله بساز،‌ میگه: ساعت یک ربع به شیشه!
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:33 am

به ترکه میگن: با «صداقت» جمله بساز، میگه: داشتم با تلفن صحبت می‌کردم صدا قطع شد!

به ترکه میگن: با «عدس» جمله بساز، میگه: اگه امشب نیای اَدست دلخور میشم!

به ترکه میگن: با «علی» جمله بساز. میگه: صندلی

به ترکه میگن: با «قیمت» یک جمله بساز، گفت: مامان بدو تو آشپزخونه که خورشت قیمت سوخت.

به ترکه میگن: با «کار و کوشش» جمله بساز، میگه: شلوار کار من کوشش ؟!

به ترکه میگن: با «کشاورز» جمله بساز،‌ میگه: کس ‌کشا ورزش کنید!

به ترکه میگن: با «کشور» جمله بساز،‌ میگه: با کش ور رفتم خورد به چشمم!

به ترکه میگن: با «کیشمیش» یک جمله بساز، گفت: من پسر عموش میشم، تو کیشمیشی؟
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:34 am

به ترکه میگن: با «گوهر» یک جمله بساز، گفت: توی گو، هر موقع به من میرسی میگی یه جمله بساز.

به ترکه میگن: با «لوبیا» جمله بساز، میگه: کوچولوبیا!

به ترکه میگن: با «ماشین» جمله بساز. میگه: چقدر خوبه که شما بیایید همسایه ماشین!

به ترکه میگن: با «مایلی کهن» جمله بساز، میگه: مایلی کهنتو عوض کنم؟!

به ترکه میگن: با «مترو» جمله بساز. میگه: اصلا سوالتون غلطه! شما باید بگین مترو ببر، مترو بیار، مترو بکش ولی متروچیه نداریم!

به ترکه میگن: با «محمد دوعایه» (دروازه بان تیم فوتبال عربستان) یک جمله بساز، گفت: من یک آیه از قرآن حفظ کردم، محمد دوآیه

به ترکه میگن: با «ممه» جمله بساز. میگه: گرممه
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

طنز و جوک - صفحة 7 Empty رد: طنز و جوک

پست من طرف magic20 الأربعاء مايو 14, 2008 3:34 am

به ترکه میگن: با «مناجات» یک جمله بساز، گفت: مونا جات رو بنداز بخواب.

به ترکه میگن: با «مینا و تینا» جمله بساز. میگه: مامانم اینا با باباتینا رفتن شمال!

به ترکه میگن: با «مینا» جمله بساز. میگه: با قاسم‌اینا رفتیم بیرون!

به ترکه میگن: با «نجیب» جمله بساز. میگه: یه شلوار خریدم نه جیب جلو داره نه جیب عقب!

به ترکه میگن: با «نخ سوزن» جمله بساز، میگه: این بچه‌های تیم ملی واقعا زحمت می‌کشند، نخسوزن علی دایی!

به ترکه میگن: با «نمونه» یک جمله بساز، گفت: این که می بینین سرمونه، این پاهامونه ، اینم کونمونه.

به ترکه میگن: با «هندونه» جمله بساز. میگه: هند اونه که بغل پاکستانه!

به عربه می‌گن: با «ماهیچه» جمله بساز، میگه: ولک ک / ی/ ر خر درمقابل ک / ی/ ر ِما هیچه!

به ترکه میگن با اش چمله بساز میگه محمدی اش صلوات
magic20
magic20
مدیر بخش عکسها
مدیر بخش عکسها

تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

صفحه 7 از 12 الصفحة السابقة  1, 2, 3 ... 6, 7, 8 ... 10, 11, 12  الصفحة التالية

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد