شعرهاي گوناگون
3 مشترك
صفحه 18 از 30
صفحه 18 از 30 • 1 ... 10 ... 17, 18, 19 ... 24 ... 30
رد: شعرهاي گوناگون
اگر ماه بودم به هرجا كه بودم
سراغ ترا از خدا ميگرفتم
وگر سنگ يودم به هرجا كه بودي
سر رهگذر تو جا ميگرفتم
اگر مادر بودي به صد ناز شايد
شبي بر لب بام من مينشستي
...............................
چه دلتنگم این روزها
و صدای تنهایی در پستو های وجودم به گوش می رسد
و نه یارای ایستادن است
و نه امید فهمیدن.
آری راست می گوید:تغییر نخواهد کرد چراکه حتی ستاره هم نفهمید
و یا حتی تو نیز نخواهی فهمید.
و من همچنان مات و مبهوت به شبی می نگرم
که چگونه به شوق گشودم و به تنهایی سحر کردم.
نیمه راه را به یاد ندارم
یا حتی زمانی که فصل کوچ بود و من در خیالم اوج می گرفتم
فقط یادم هست که آتشی زبانه می کشید
نمی دانم از اقاقی بود یا گلی دیگر یا حتی از من
ولی سوز سرمایی بی فروغش می کرد
و چون شکری که تلاش برای حل شدن دارد ته نشینش می کرد
و چقدر سخت بود دوباره هم زدن ...بلند کردن... محو شدن....یکی شدن و ...
و من هنوز هم نفهمیدم که چرا گفتند فنا شدن از آتش بود نه از سوز سرما
سراغ ترا از خدا ميگرفتم
وگر سنگ يودم به هرجا كه بودي
سر رهگذر تو جا ميگرفتم
اگر مادر بودي به صد ناز شايد
شبي بر لب بام من مينشستي
...............................
چه دلتنگم این روزها
و صدای تنهایی در پستو های وجودم به گوش می رسد
و نه یارای ایستادن است
و نه امید فهمیدن.
آری راست می گوید:تغییر نخواهد کرد چراکه حتی ستاره هم نفهمید
و یا حتی تو نیز نخواهی فهمید.
و من همچنان مات و مبهوت به شبی می نگرم
که چگونه به شوق گشودم و به تنهایی سحر کردم.
نیمه راه را به یاد ندارم
یا حتی زمانی که فصل کوچ بود و من در خیالم اوج می گرفتم
فقط یادم هست که آتشی زبانه می کشید
نمی دانم از اقاقی بود یا گلی دیگر یا حتی از من
ولی سوز سرمایی بی فروغش می کرد
و چون شکری که تلاش برای حل شدن دارد ته نشینش می کرد
و چقدر سخت بود دوباره هم زدن ...بلند کردن... محو شدن....یکی شدن و ...
و من هنوز هم نفهمیدم که چرا گفتند فنا شدن از آتش بود نه از سوز سرما
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
با صدای مهربانت غصه هایم رفتنی است
با تمام دلخوری ها روی ماهت دیدنی است
گر شکایت کردم از عشق حرف من یا تونبود
پیش چشمان سیاهت حرفی از رفتن نبود
روزها با دیدن روی تومن شب میکنم
گر ببینم سر خوشم ورنه مدارا میکنم
گفته اند درعاشقی صبر تومشکل واکند
من چه گویم صبرهم در پیش تو غوغا کند
با تمام دلخوری ها روی ماهت دیدنی است
گر شکایت کردم از عشق حرف من یا تونبود
پیش چشمان سیاهت حرفی از رفتن نبود
روزها با دیدن روی تومن شب میکنم
گر ببینم سر خوشم ورنه مدارا میکنم
گفته اند درعاشقی صبر تومشکل واکند
من چه گویم صبرهم در پیش تو غوغا کند
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
عشق يعني با تو خواندن از جنون
عشق يعني سوختنها از درون،
عشق يعني سوختن تا ساختن ،
عشق يعني عقل و دين را باختن ،
عشق يعني دل تراشيدن ز گل ،
عشق يعني گم شدن در باغ دل ،
عشق يعني تو ملامت کن مرا،
عشق يعني مي ستايم من تو را ،
عشق يعني در پي تو در به در ،
عشق يعني يک بيابان درد سر،
عشق يعني با تو آغاز سفر ،
عشق يعني قلبي آماج خطر،
عشق يعني تو بران از خود مرا ،
عشق يعني باز مي خوانم تو را ،
عشق يعني بگذري از آبرو ،
عشق يعني کلبه هاي آرزو،
عشق يعني با تو گشتن هم کلام،
عشق يعني شاخه اي گل در سبد ،
عشق يعني دل سپردن تا ابد ،
عشق يعني سروهاي سر بلند ،
عشق يعني خارها هم گل کنند،
عشق يعني تو بسوزاني مرا ،
عشق يعني سايه بانم من تو را ،
عشق يعني بشکني قلب مرا ،
عشق يعني مي پرستم من تو را،
عشق يعني آن نخستين حرفها ،
عشق يعني در ميان برفها،
عشق يعني ياد آن روز نخست ،
عشق يعني هر چه در آن ياد توست،
عشق يعني تک درختي در کوير ،
عشق يعني عاشقاني سر به زير،
عشق يعني بگذري از هفت خان ،
عشق يعني آرش و تير و کمان ....
عشق يعني سوختنها از درون،
عشق يعني سوختن تا ساختن ،
عشق يعني عقل و دين را باختن ،
عشق يعني دل تراشيدن ز گل ،
عشق يعني گم شدن در باغ دل ،
عشق يعني تو ملامت کن مرا،
عشق يعني مي ستايم من تو را ،
عشق يعني در پي تو در به در ،
عشق يعني يک بيابان درد سر،
عشق يعني با تو آغاز سفر ،
عشق يعني قلبي آماج خطر،
عشق يعني تو بران از خود مرا ،
عشق يعني باز مي خوانم تو را ،
عشق يعني بگذري از آبرو ،
عشق يعني کلبه هاي آرزو،
عشق يعني با تو گشتن هم کلام،
عشق يعني شاخه اي گل در سبد ،
عشق يعني دل سپردن تا ابد ،
عشق يعني سروهاي سر بلند ،
عشق يعني خارها هم گل کنند،
عشق يعني تو بسوزاني مرا ،
عشق يعني سايه بانم من تو را ،
عشق يعني بشکني قلب مرا ،
عشق يعني مي پرستم من تو را،
عشق يعني آن نخستين حرفها ،
عشق يعني در ميان برفها،
عشق يعني ياد آن روز نخست ،
عشق يعني هر چه در آن ياد توست،
عشق يعني تک درختي در کوير ،
عشق يعني عاشقاني سر به زير،
عشق يعني بگذري از هفت خان ،
عشق يعني آرش و تير و کمان ....
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
عشق يعنی دائماً در اضطراب،
عشق يعنی تشنگی در شط آب!
عشق يعنی لاله پرپرشدن،
عشق يعنی در رهش بی سرشدن!
عشق يعنی عاشق شيدا شدن،
عشق يعنی گمشدن پيدا شدن!
عشق يعنی مبتلا گشتن به درد،
عشق يعنی عقل را کردی تو خرد!
عشق يعنی هردمی در جستجو،
عشق يعنی هجرت از من تا او!
عشق يعنی حرف او برروی چشم
عشق يعنی تشنگی در شط آب!
عشق يعنی لاله پرپرشدن،
عشق يعنی در رهش بی سرشدن!
عشق يعنی عاشق شيدا شدن،
عشق يعنی گمشدن پيدا شدن!
عشق يعنی مبتلا گشتن به درد،
عشق يعنی عقل را کردی تو خرد!
عشق يعنی هردمی در جستجو،
عشق يعنی هجرت از من تا او!
عشق يعنی حرف او برروی چشم
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
از بهار پرسيدم عشق يعني چه؟گفت تازه شكفته ام هنوز نميدانم از تابستان پرسيدم عشق يعني چه؟گفت درگرماي وجودش غرقم نميدانم از پاييز پرسيدم عشق يعني چه؟گفت در هزار رنگ آن باخته ام نميدانم از زمستان پرسيدم عشق يعني چه؟گفت سرد است و بي رنگ
....................
شايد خدا خواسته است كه ابتدا بسياري افراد نامناسب را بشناسي و سپس شخص مناسب را ، به اين ترتيب. وقتي او را يافتي بهتر مي تواني شكرگزار باشي
.................
دل ديونه ي عاشق ديگه طاقتي نداره
نگو تا اخر قصه قسمت من انتظاره
بي تو و بدون يادت لحظه هام پر از سكوته
بيا بشكن اين سكوت و ببين عاشق روبروته
روبروته
..................
....................
شايد خدا خواسته است كه ابتدا بسياري افراد نامناسب را بشناسي و سپس شخص مناسب را ، به اين ترتيب. وقتي او را يافتي بهتر مي تواني شكرگزار باشي
.................
دل ديونه ي عاشق ديگه طاقتي نداره
نگو تا اخر قصه قسمت من انتظاره
بي تو و بدون يادت لحظه هام پر از سكوته
بيا بشكن اين سكوت و ببين عاشق روبروته
روبروته
..................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
تلی از تصویر وخیال را می طلبم دشتی سرشار از کلماتی و دریایی لبریز از معانی بدیع را کلماتی با چنان
باری سنگین از محتوی که بتوا نند ثقل شیدایی مرا تاب اورند که مرا بال و پر پرواز دهند که بتوانم پله پله
بر انها رو به ملکوت بروم
که بتوانم بر انها جاری شوم
تنها در جاری شدن است که من معنی می دهم ....باید بروم بودن گیاه تلخ
فرسودن است
باری سنگین از محتوی که بتوا نند ثقل شیدایی مرا تاب اورند که مرا بال و پر پرواز دهند که بتوانم پله پله
بر انها رو به ملکوت بروم
که بتوانم بر انها جاری شوم
تنها در جاری شدن است که من معنی می دهم ....باید بروم بودن گیاه تلخ
فرسودن است
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
عشق با حسرت عاشق زيباست...
عشق با نبض دقايق زيباست...
عشق با زهر حقايق زيباست...
عشق با در حسرت ديدار تو بودن زيباست
................
به چه می نگری...
این جا هنوز تاریکی است
تو به ازدحام کدامین کوچه خوشبختی می نگری...
وقتی دریچه مسدود است...
................
هر وقت احساس کردی در اوج قدرتي، به حُباب فکر کن!
هيچ وقت نگو فرصت ندارم تو همان زماني را در اختيار داري که فيثاغورث ،انيشتين،ارسطو و .... در اختيار داشتند
عشق با نبض دقايق زيباست...
عشق با زهر حقايق زيباست...
عشق با در حسرت ديدار تو بودن زيباست
................
به چه می نگری...
این جا هنوز تاریکی است
تو به ازدحام کدامین کوچه خوشبختی می نگری...
وقتی دریچه مسدود است...
................
هر وقت احساس کردی در اوج قدرتي، به حُباب فکر کن!
هيچ وقت نگو فرصت ندارم تو همان زماني را در اختيار داري که فيثاغورث ،انيشتين،ارسطو و .... در اختيار داشتند
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
از آن جهت، عقربه ی ساعت را عقربه می ناميم که زمان را نيش ميزند و می کُشد
....................
چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره! چقدر خنده داره که 100 هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد! چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
.....................
چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم! چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم
.......................
زندگی مثل یک دفتر است٬ دفتری که مهم نیست چند برگ است. فقط مهم این است که برگ هایش پر از مهربانی باشد. صفحات راوی روزهای زندگی اند٬ پس صفحاتی را که می توانند طلایی باشند٬ سیاه و خط خطی نکن! فراموش نکن پس از هر نقطه سر خطی نیز وجود دارد.
.......................
....................
چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی 60 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره! چقدر خنده داره که 100 هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد! چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
.....................
چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم! چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می کنیم و آزرده خاطر می شیم
.......................
زندگی مثل یک دفتر است٬ دفتری که مهم نیست چند برگ است. فقط مهم این است که برگ هایش پر از مهربانی باشد. صفحات راوی روزهای زندگی اند٬ پس صفحاتی را که می توانند طلایی باشند٬ سیاه و خط خطی نکن! فراموش نکن پس از هر نقطه سر خطی نیز وجود دارد.
.......................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
.................
خدا کنه که حسرت خوشی به قلبت بمونه
یه بی وفا مثل خودت ریشه هاتو بخشکونه
یکی باشه که هر نفس آتیش به جونت بزنه
بهت خیانت بکنه زخم زبونت بزنه....
...............
از طلا بودن پشیمان گشته ایم
مرحمت فرموده ما را مس کنید
...................
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
.................
خدا کنه که حسرت خوشی به قلبت بمونه
یه بی وفا مثل خودت ریشه هاتو بخشکونه
یکی باشه که هر نفس آتیش به جونت بزنه
بهت خیانت بکنه زخم زبونت بزنه....
...............
از طلا بودن پشیمان گشته ایم
مرحمت فرموده ما را مس کنید
...................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
اگه دیوونت بود عاشقش باش
اگه عاشقت بود دوستش داشته باش
اگه دوستت داشت بهش علاقه نشون بده
اگه بهت علاقه نشون داد فقط یه لبخند بزن
این طوری وقتی همیشه یه پله ازش عقب باشی اگه یه وقت خسته شد و یه پله جا موند تازه میشین مثل هم
.................
اگه عاشقت بود دوستش داشته باش
اگه دوستت داشت بهش علاقه نشون بده
اگه بهت علاقه نشون داد فقط یه لبخند بزن
این طوری وقتی همیشه یه پله ازش عقب باشی اگه یه وقت خسته شد و یه پله جا موند تازه میشین مثل هم
.................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
از استاد ديني پرسيدند عشق چيست؟ گفت:حرام است.
از استاد هندسه پرسيدند عشق چيست؟ گفت:نقطه اي که حول نقطه ي قلب جوان ميگردد.
از استاد تاريخ پرسيدن عشق چيست؟ گفت…
گفت : سقوط سلسله ي قلب جوان.
از استاد زبان پرسيدند عشق چيست؟ گفت:همپاي love است .
از استاد ادبيات پرسيدند عشق چيست؟ گفت : محبت الهيات است .
از استاد علوم پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عنصري هست که بدون اکسيژن مي سوزد.
از استاد رياضي پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عددي هست که پایان ندارد
.......................
از استاد هندسه پرسيدند عشق چيست؟ گفت:نقطه اي که حول نقطه ي قلب جوان ميگردد.
از استاد تاريخ پرسيدن عشق چيست؟ گفت…
گفت : سقوط سلسله ي قلب جوان.
از استاد زبان پرسيدند عشق چيست؟ گفت:همپاي love است .
از استاد ادبيات پرسيدند عشق چيست؟ گفت : محبت الهيات است .
از استاد علوم پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عنصري هست که بدون اکسيژن مي سوزد.
از استاد رياضي پرسيدند عشق چيست؟ گفت : عشق تنها عددي هست که پایان ندارد
.......................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
بعد از مدتهای بی خبری از تو با خبرشدم
خبری رسید که تو در راهی
و من در این با خبری باز از خود بی خبر شدم
و شاید بوی گل های اقاقی درجانت جاری است
خوشحالم که دیگر ناامیدی در نفرین هایش در مانده شد
و تو در این میدان
باز برخاستی و همیشه عاشق ماندی
و شبی بودی به روشنی روز
و امیدی که دل را در دستانش فشرد
و باز حکایت همان شبهای روشن عشق
چهار شب روشن بارانی سرشار از بوی یاس و اقاقی
و همیشه عشق زنده است
و عاشق همیشه چشم انتظار لحظه دیدار
و خشنودم از حضورت ای همیشه بیدار
...................
خبری رسید که تو در راهی
و من در این با خبری باز از خود بی خبر شدم
و شاید بوی گل های اقاقی درجانت جاری است
خوشحالم که دیگر ناامیدی در نفرین هایش در مانده شد
و تو در این میدان
باز برخاستی و همیشه عاشق ماندی
و شبی بودی به روشنی روز
و امیدی که دل را در دستانش فشرد
و باز حکایت همان شبهای روشن عشق
چهار شب روشن بارانی سرشار از بوی یاس و اقاقی
و همیشه عشق زنده است
و عاشق همیشه چشم انتظار لحظه دیدار
و خشنودم از حضورت ای همیشه بیدار
...................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
امروز
آسمان آبی بود ،
دریا آبی ،
زندگی آبی ،
سایه آفتابی بود.
خواب در چشم ستاره مهتابی بود،
ذهن من هم آبی بود.
و شاید این گونه حضور هم فصل نوینی در آشنایی بود.
نهایت ،امروزشاید
شروع همزبانی ، آغاز مهربانی بود.
من آبی ،
تو آبی ،
وای زندگی هم امروز آسمانی بود.
....................
آسمان آبی بود ،
دریا آبی ،
زندگی آبی ،
سایه آفتابی بود.
خواب در چشم ستاره مهتابی بود،
ذهن من هم آبی بود.
و شاید این گونه حضور هم فصل نوینی در آشنایی بود.
نهایت ،امروزشاید
شروع همزبانی ، آغاز مهربانی بود.
من آبی ،
تو آبی ،
وای زندگی هم امروز آسمانی بود.
....................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
بی تو باز در این شب سرد
د راین بی نشانی بهار باید چه کرد؟
هزاران حرف نگفته
و هزاران حدیث نخوانده در این تنهایی
و شاید بازهم رسوایی
نمیدانم
.................
د راین بی نشانی بهار باید چه کرد؟
هزاران حرف نگفته
و هزاران حدیث نخوانده در این تنهایی
و شاید بازهم رسوایی
نمیدانم
.................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
آدمک ،
نمی دانم از کدامین دیار سرد، در این حرمت گرم نشسته ای؟
آدمک، ازهجوم پرواز کلاغ های سیاه بر شا لیزارهای رفته از یاد،
چه خبر؟
آدمک ، از تنهایی نیلوفرهای نشسته درمردابهای شوم اندوه ،
چه خبر؟
آدمک ، از پرواز بلند قاصدک ها ی وحشی رها شده درهجوم تند با دهای سیاه،
چه خبر؟
آدمک ،از جوانه های روییده برشوره زار تنهایی که به امید باران دست به آسمان برده اند ،
چه خبر؟
آدمک ،از دستان ترک خورده دخترکانی که با خاکُ خار وداس پیمان دیرینه دارند،
چه خبر؟
آدمک ازرقص آرام خوشه گندم های اسیر، دردستان نسیم سرد سپیده دمان،
چه خبر؟
آدمک ، از زلالی شبنم های نشسته در خلوت گل بوته ، علف های صحرایی ،
چه خبر؟
آدمک ،
از شکستن سکوت دشت ، در گذر نوا و نی چوپان های شبگرد،
از عبور گله های برکت ،
از تنهایی بی ترانه بیشه ،
از حضورپر آوازه درهم پیچیده ریشه ،
چه خبر؟
آدمک، از ظلمت شبهای بی ستاره ،
از هم آغوشی جویبارو کویر،
ازطپش قلب کوچک چکاوک ،
از هجوم سیاه کلاغ های مانده در سرما،
چه خبر؟
آدمک، از سردرگمی، از انتظار باران ، ازنفس های زمین،
چه خبر؟
آدمک، از کویر خشک احسا س من،
چه خبر؟
آدمک، از غربت من از اندو ه تو،
چه خبر؟
آدمک، از من از تو
چه خبر?
...................
نمی دانم از کدامین دیار سرد، در این حرمت گرم نشسته ای؟
آدمک، ازهجوم پرواز کلاغ های سیاه بر شا لیزارهای رفته از یاد،
چه خبر؟
آدمک ، از تنهایی نیلوفرهای نشسته درمردابهای شوم اندوه ،
چه خبر؟
آدمک ، از پرواز بلند قاصدک ها ی وحشی رها شده درهجوم تند با دهای سیاه،
چه خبر؟
آدمک ،از جوانه های روییده برشوره زار تنهایی که به امید باران دست به آسمان برده اند ،
چه خبر؟
آدمک ،از دستان ترک خورده دخترکانی که با خاکُ خار وداس پیمان دیرینه دارند،
چه خبر؟
آدمک ازرقص آرام خوشه گندم های اسیر، دردستان نسیم سرد سپیده دمان،
چه خبر؟
آدمک ، از زلالی شبنم های نشسته در خلوت گل بوته ، علف های صحرایی ،
چه خبر؟
آدمک ،
از شکستن سکوت دشت ، در گذر نوا و نی چوپان های شبگرد،
از عبور گله های برکت ،
از تنهایی بی ترانه بیشه ،
از حضورپر آوازه درهم پیچیده ریشه ،
چه خبر؟
آدمک، از ظلمت شبهای بی ستاره ،
از هم آغوشی جویبارو کویر،
ازطپش قلب کوچک چکاوک ،
از هجوم سیاه کلاغ های مانده در سرما،
چه خبر؟
آدمک، از سردرگمی، از انتظار باران ، ازنفس های زمین،
چه خبر؟
آدمک، از کویر خشک احسا س من،
چه خبر؟
آدمک، از غربت من از اندو ه تو،
چه خبر؟
آدمک، از من از تو
چه خبر?
...................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
دورم از تمامی خوبیهایت ، دورم از دست نوازشگر مهربانت
دورم دور
وگم شدم در این غربت شوم
دورم دور
دورم از گرمی نگاه پر امیدت ، دورم از آغوش پر شورت
صدای قلب مهربانت را هر شب آرزو دارم
و صدای نفس هایت را هر شب تمنا
و تو نیستی و من دورم ازتو ، دورم از لحظه های باتو بودن
و تنهایم دراین سکوت و دلگیر از این جدایی
و باز هم شاید فرارسد دگرروز، آشنایی
دورم دوراز لای لای گهواره شبها ی دراز تنهایی
و سرشارم از خاطرات خانه قدیمی در کوچه باغ های شهر شعرو گل و بلبل
ومحصور در این دیوارهای نازک رسوایی
دورم از تمامی زمزمه های کوچه باغ های پاییزی
دورم از خبر یاس و سپیده از بنفشه، از گل های سرخ باغ همسایه
دورم از صدای خنده های مهربانت ، دورم ازهجوم تند نفس هایت
دورم دور از دستی که زندگی داد به من
دورم از غزل های شاعر همیشه عاشق سعدی
دریک غروب دریک خیابان مه گرفته دور
دورم از بازی آدمکهای سرگردان بر روی یک پرده ناموزون کور
دورم دورم دور
....................
دورم دور
وگم شدم در این غربت شوم
دورم دور
دورم از گرمی نگاه پر امیدت ، دورم از آغوش پر شورت
صدای قلب مهربانت را هر شب آرزو دارم
و صدای نفس هایت را هر شب تمنا
و تو نیستی و من دورم ازتو ، دورم از لحظه های باتو بودن
و تنهایم دراین سکوت و دلگیر از این جدایی
و باز هم شاید فرارسد دگرروز، آشنایی
دورم دوراز لای لای گهواره شبها ی دراز تنهایی
و سرشارم از خاطرات خانه قدیمی در کوچه باغ های شهر شعرو گل و بلبل
ومحصور در این دیوارهای نازک رسوایی
دورم از تمامی زمزمه های کوچه باغ های پاییزی
دورم از خبر یاس و سپیده از بنفشه، از گل های سرخ باغ همسایه
دورم از صدای خنده های مهربانت ، دورم ازهجوم تند نفس هایت
دورم دور از دستی که زندگی داد به من
دورم از غزل های شاعر همیشه عاشق سعدی
دریک غروب دریک خیابان مه گرفته دور
دورم از بازی آدمکهای سرگردان بر روی یک پرده ناموزون کور
دورم دورم دور
....................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
در یک غروب سرد زمستان
غروبی که مرا به تو و شاید تورا به من رساند
ودر این نهایت بودن را در یک ترانه بی صدا سرود
بیا مثل برف بباریم
در تنهایی سرد یک کوهستان در حریم بلند زوزه گرگهای زخمی
دربلندای قله های تنهایی در خلوت شبهای دور رسوایی
بیا مثل برف بباریم
در سایه روشنهای خاکستری شبهای بلند
در انتهای دره های لغزش و تباهی همراه بادهای خشک و وحشی
که بر استواری کوهستان های قدیمی تازیانه درد می زند
بیا مثل برف بباریم
درگردنه های پرو پیچ خم بودن ها و نبود ن ها
در حریم خلوت گل بوته های مانده تنها در هجوم سیاه بادهای فراموشی
بیا مثل برف بباریم
بیا سفیدی و روشنی برف های همدلی شویم و بباریم
بیا نرمی و مهربانی برف های دوستی شویم و بباریم
بیا در انعکاس نور هشت پرها وهفت پرهای بلورهای برفی
نورصداقت شویم و بباریم
بیا دربودن کوتاه آدم برفی ها تمامی بودن شویم و بباریم
بیا در ماندگاری جای پای یک چوپان شبگرد در خلوت شبهای برفی
ماندگاری را فریاد شویم و بباریم.
............
غروبی که مرا به تو و شاید تورا به من رساند
ودر این نهایت بودن را در یک ترانه بی صدا سرود
بیا مثل برف بباریم
در تنهایی سرد یک کوهستان در حریم بلند زوزه گرگهای زخمی
دربلندای قله های تنهایی در خلوت شبهای دور رسوایی
بیا مثل برف بباریم
در سایه روشنهای خاکستری شبهای بلند
در انتهای دره های لغزش و تباهی همراه بادهای خشک و وحشی
که بر استواری کوهستان های قدیمی تازیانه درد می زند
بیا مثل برف بباریم
درگردنه های پرو پیچ خم بودن ها و نبود ن ها
در حریم خلوت گل بوته های مانده تنها در هجوم سیاه بادهای فراموشی
بیا مثل برف بباریم
بیا سفیدی و روشنی برف های همدلی شویم و بباریم
بیا نرمی و مهربانی برف های دوستی شویم و بباریم
بیا در انعکاس نور هشت پرها وهفت پرهای بلورهای برفی
نورصداقت شویم و بباریم
بیا دربودن کوتاه آدم برفی ها تمامی بودن شویم و بباریم
بیا در ماندگاری جای پای یک چوپان شبگرد در خلوت شبهای برفی
ماندگاری را فریاد شویم و بباریم.
............
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
نفرت در سایه عشق می روید و از فقدان عشق می گوید
نفرت با عشق متولد می شود
و درعشق غرق میگرد
دربلوغ نفرت است که عشق به کهولت می رسد.
نفرت در طنین صدای گرم عشق گم می شود
و درانعکاس شوم نفرت است که عشق به سکون و سکوت می رسد.
نفرت سایه به سایه- گام در گام – دست در دست –نفس در نفس
همراه عشق می آید در آغوش عشق بارورمیگردد
ودر یک غروب غم انگیز در مرگ عشق طلوع میکند.
درسیاهی شبهای غرور
هم آغوشی شوم عشق و نفرت و تولد کودک تنهایی
و فریاداعتراض این کودک درگهواره رسوایی
وهر روز درحقارت احساس و هجوم سایه غرور و در حصار خودخواهی
آدمها به بهانه دست نوشته های سرنوشت
این غم انگیزکهنه داستان هستی را به تکرار میخوانند
و نهایت عشق رابه نفرت می رسانند.
...................
نفرت با عشق متولد می شود
و درعشق غرق میگرد
دربلوغ نفرت است که عشق به کهولت می رسد.
نفرت در طنین صدای گرم عشق گم می شود
و درانعکاس شوم نفرت است که عشق به سکون و سکوت می رسد.
نفرت سایه به سایه- گام در گام – دست در دست –نفس در نفس
همراه عشق می آید در آغوش عشق بارورمیگردد
ودر یک غروب غم انگیز در مرگ عشق طلوع میکند.
درسیاهی شبهای غرور
هم آغوشی شوم عشق و نفرت و تولد کودک تنهایی
و فریاداعتراض این کودک درگهواره رسوایی
وهر روز درحقارت احساس و هجوم سایه غرور و در حصار خودخواهی
آدمها به بهانه دست نوشته های سرنوشت
این غم انگیزکهنه داستان هستی را به تکرار میخوانند
و نهایت عشق رابه نفرت می رسانند.
...................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
مدتی است که دیگر نمی توانم بنویسم
مدتی است که اندیشه هایم ازحصار نوشتن در امان مانده اند
مدتی است که دیگر از سفیدی کاغذها هم گریزان شده ام
مدتی است که در ذهنم کولاکی بزرگ دور میزند
مدتی است که درگردابی بزرگ سرگردانم
و همچونی حبابی به سادگی می میرم
مدتی است که دوست دارم به پرواز برسم
و از این آشفتگی درون رها شوم
مدتی است که شبها تا صبح
در حصار این پنجره های حقیر اسیرم
مدتی است که دلم باز شعر میخواهد
مدتی است که به دنبال
نت های غم آلود یک گیتار شکسته میگردم
مدتی است که دیگر نمی توانم بنویسم
مدتی است که به دنبال نقش یک لبخند میگردم
تابرایش از شکفتنی دوباره بگویم
به جمله هایم بهانه و به شعرم عصایی دهید
تا دراین برهوت ازنو برخیزند
.................
مدتی است که اندیشه هایم ازحصار نوشتن در امان مانده اند
مدتی است که دیگر از سفیدی کاغذها هم گریزان شده ام
مدتی است که در ذهنم کولاکی بزرگ دور میزند
مدتی است که درگردابی بزرگ سرگردانم
و همچونی حبابی به سادگی می میرم
مدتی است که دوست دارم به پرواز برسم
و از این آشفتگی درون رها شوم
مدتی است که شبها تا صبح
در حصار این پنجره های حقیر اسیرم
مدتی است که دلم باز شعر میخواهد
مدتی است که به دنبال
نت های غم آلود یک گیتار شکسته میگردم
مدتی است که دیگر نمی توانم بنویسم
مدتی است که به دنبال نقش یک لبخند میگردم
تابرایش از شکفتنی دوباره بگویم
به جمله هایم بهانه و به شعرم عصایی دهید
تا دراین برهوت ازنو برخیزند
.................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
کوچه های شهر من بوی تورادارند
تو بر تمام دیوار های شهر من نشان داری
آسمان شهر من از تو نقش گرفت
سنگفرشهای شهر من از
بوی گام های تو جان گرفتند و برخاستند
و تو آمدی و رفتی
و این آمدن و این رفتن
مرا به انتها رساند و تو را به بودن فریاد کرد
و من ماندم و آن آسمان گرفته
و آن سنگفرشهای خسته
و آن دیوارهای تنهایی دلم
.................
تو بر تمام دیوار های شهر من نشان داری
آسمان شهر من از تو نقش گرفت
سنگفرشهای شهر من از
بوی گام های تو جان گرفتند و برخاستند
و تو آمدی و رفتی
و این آمدن و این رفتن
مرا به انتها رساند و تو را به بودن فریاد کرد
و من ماندم و آن آسمان گرفته
و آن سنگفرشهای خسته
و آن دیوارهای تنهایی دلم
.................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
ای شاعر شهر غم
از تنهایی و غربت لحظه ها
برایم بگو
که تنها ترین و غریبترین
غزل دیوان شعر توام.
......................
آی آدم ها تنهایم تنهایم
تنها
و دراین تنهایی
تنها دل من
آی آدم ها دلگیرم دلگیرم
دلگیر
و دراین دلگیری
دلگیردل من
...................
از تنهایی و غربت لحظه ها
برایم بگو
که تنها ترین و غریبترین
غزل دیوان شعر توام.
......................
آی آدم ها تنهایم تنهایم
تنها
و دراین تنهایی
تنها دل من
آی آدم ها دلگیرم دلگیرم
دلگیر
و دراین دلگیری
دلگیردل من
...................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
آمده بود تا سیاهی آن سیاهخانه را به پرواز نورپیوند دهد.
بیچاره پروانه آماج تمامی تاریکیها و کینه ها و حقارت ها گردید .
انزوا تاریکی وسکوت مطلق پیله تنهایی را و آن کرم سبز زشت که
شروع پروانه بود در سکوت سیاه تارهای عنکبوت بارها فریاد شد
حتی دیگران هم دریافتند که پروانه روزی یک کرم زشت منفوربوده
پروانه درآن گوشه مرد ولی ماند
تا باز شاید نقش پرو بالش رنگ بودن را به آن سیاهی هدیه دهد .
پروانه انزواو تاریکی پیله تنهایی را ازیاد برده بود
ولی این همه تردید و انکارو ترس پروانه را به مرز جنون رساند و پروانه
به همان پیله تنهایی و انزوا رسید
و برگشت و شد همان کرم زشت محصور درهمان پیله تنهایی و انزوا
بدون رنگ- بدون بال- بدون عشق -بدون مهر- بدون مهربانی
بدون همه بودنها و فریاد ها و سرشار ازتنهایی و خلوت و نفرت
...............
بیچاره پروانه آماج تمامی تاریکیها و کینه ها و حقارت ها گردید .
انزوا تاریکی وسکوت مطلق پیله تنهایی را و آن کرم سبز زشت که
شروع پروانه بود در سکوت سیاه تارهای عنکبوت بارها فریاد شد
حتی دیگران هم دریافتند که پروانه روزی یک کرم زشت منفوربوده
پروانه درآن گوشه مرد ولی ماند
تا باز شاید نقش پرو بالش رنگ بودن را به آن سیاهی هدیه دهد .
پروانه انزواو تاریکی پیله تنهایی را ازیاد برده بود
ولی این همه تردید و انکارو ترس پروانه را به مرز جنون رساند و پروانه
به همان پیله تنهایی و انزوا رسید
و برگشت و شد همان کرم زشت محصور درهمان پیله تنهایی و انزوا
بدون رنگ- بدون بال- بدون عشق -بدون مهر- بدون مهربانی
بدون همه بودنها و فریاد ها و سرشار ازتنهایی و خلوت و نفرت
...............
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
گفتی از عشق شبی پر تب وتابم کردی
من خاموش شکستم تو شهابم کردی
چه شد آخر دل دریایی من راست بگو
این چه رازی است که محتاج سرابم کردی
هر زمان از دل سنگت که شکایت کردم
با سکوتی پر از اعجاز جوابم کردی
آمدم با دل مجروح بپرسم آخر
به چه جرمی است که پابندعذابم کردی
توگذشتی و ترک خورد غرورم رفتی
ازدر خانه ی احساس جوابم کردی
................
من خاموش شکستم تو شهابم کردی
چه شد آخر دل دریایی من راست بگو
این چه رازی است که محتاج سرابم کردی
هر زمان از دل سنگت که شکایت کردم
با سکوتی پر از اعجاز جوابم کردی
آمدم با دل مجروح بپرسم آخر
به چه جرمی است که پابندعذابم کردی
توگذشتی و ترک خورد غرورم رفتی
ازدر خانه ی احساس جوابم کردی
................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
داشتيم تو جاده مي رفتيم كه چشمم افتاد به يه تابلو كه روش نوشته بود دوست داشتن دل مي خواد نه دليل
...............
شاگرد از استادش پرسید: عشق چیست؟
استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور.
اما هنگام عبور از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای
بچینی.
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه اوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ!
هر چه جلوتر میرفتم خوشه های پر پشت تری می دیدم و به امید پیدا کردن
پر پشت ترین تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد گفت: عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد گفت: به جنگل برو و بلند ترین درخت را بیاور.
اما به خاطر داشته باش که باز هم نمی تونی به عقب برگردی!!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد از او ماجرا را پرسید و شاگرد در جواب گفت:
به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم.
به سبب انکه ترسیدم اگر جلو بروم باز هم دست خالی برگردم.
استاد گفت: ازدواج یعنی همین
.....................
...............
شاگرد از استادش پرسید: عشق چیست؟
استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور.
اما هنگام عبور از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای
بچینی.
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه اوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ!
هر چه جلوتر میرفتم خوشه های پر پشت تری می دیدم و به امید پیدا کردن
پر پشت ترین تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد گفت: عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد گفت: به جنگل برو و بلند ترین درخت را بیاور.
اما به خاطر داشته باش که باز هم نمی تونی به عقب برگردی!!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد از او ماجرا را پرسید و شاگرد در جواب گفت:
به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم.
به سبب انکه ترسیدم اگر جلو بروم باز هم دست خالی برگردم.
استاد گفت: ازدواج یعنی همین
.....................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
خواستم فراموشت کنم
اما باز هم هوا بارانیست
شیشه ها باز هم میگریند
وبه یاد شب بارانی ما
اشکهای حسرت دوری تو میریزند
.
ولی اینبار
روی شیشه
جای انگشت تو هم خالی است ....
باز هم هوا بارانی هست
.................
اما باز هم هوا بارانیست
شیشه ها باز هم میگریند
وبه یاد شب بارانی ما
اشکهای حسرت دوری تو میریزند
.
ولی اینبار
روی شیشه
جای انگشت تو هم خالی است ....
باز هم هوا بارانی هست
.................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
صفحه 18 از 30 • 1 ... 10 ... 17, 18, 19 ... 24 ... 30
صفحه 18 از 30
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد