شعرهاي گوناگون
3 مشترك
صفحه 17 از 30
صفحه 17 از 30 • 1 ... 10 ... 16, 17, 18 ... 23 ... 30
رد: شعرهاي گوناگون
نا تمام
از کنار يکديگر رد مي شويم و تنها چيزي که در سال هاي دور باقي مي ماند ،
تنها ،
خاطره ايست که مثل باد به جاي باد ، هر کجا که مي خواهد مي رود...مي وزد.
شايد به همين دليل ساده است که از خودم چيزي براي گفتن...پنهان کردن...يا از دست دادن ندارم.
مانند دانه برفي که فقط يک بار درست در برابر چشمانت ،از بالا ،از ميان هزاران دانه برف آرام فرود مي آيد
و در انبوه سپيدي برف پوش زمين جايي ، مي نشيند و گم مي شود و تو ديگر آن را نخواهي يافت ،
نخواهي ديد...همچون رهگذري که فقط يک لحظه از کنارت مي گذرد و تو تا پايان دنيا ،ديگر او را نمي بيني و نخواهي دانست که او که بود.
من هم يکي از همان رهگذرانم ! درست مثل تو !
همه ما از کنار يکديگر رد مي شويم ، گاهي به سادگي...گاهي به مهرباني...گاهي دير و...گاهي ناتمام.
ناتمام از کنارم رد شويد و سنگ ها را از راهم جمع کنيد تا به سادگي از کنارتان رد شوم.
--------------------------------------------------------------------------------
از کنار يکديگر رد مي شويم و تنها چيزي که در سال هاي دور باقي مي ماند ،
تنها ،
خاطره ايست که مثل باد به جاي باد ، هر کجا که مي خواهد مي رود...مي وزد.
شايد به همين دليل ساده است که از خودم چيزي براي گفتن...پنهان کردن...يا از دست دادن ندارم.
مانند دانه برفي که فقط يک بار درست در برابر چشمانت ،از بالا ،از ميان هزاران دانه برف آرام فرود مي آيد
و در انبوه سپيدي برف پوش زمين جايي ، مي نشيند و گم مي شود و تو ديگر آن را نخواهي يافت ،
نخواهي ديد...همچون رهگذري که فقط يک لحظه از کنارت مي گذرد و تو تا پايان دنيا ،ديگر او را نمي بيني و نخواهي دانست که او که بود.
من هم يکي از همان رهگذرانم ! درست مثل تو !
همه ما از کنار يکديگر رد مي شويم ، گاهي به سادگي...گاهي به مهرباني...گاهي دير و...گاهي ناتمام.
ناتمام از کنارم رد شويد و سنگ ها را از راهم جمع کنيد تا به سادگي از کنارتان رد شوم.
--------------------------------------------------------------------------------
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
عربده ميکشم خويش را
که در سکوت مرگ خفته ام وگويي خيال هشياري نيز نيست
تا شايد خود را در خواب به خواب بينم تا دريابم
به کدامين مکان و زمان زندگيم جا مانده ام،
که اکنون هر نفسي که بر مي آيد از لذت تهي و از زجر انبوه است
کجا جا مانده ام کجا فرو رفته ام در کدامين زمان مرده ام...
به تو ميسپارم که اگر روح اين جسد را ديدي بگو که جسمت با درد و زجر مرد
و نبودي و نديدي که بي روح ، جسد و کالبد چه زود ميپوسد.
--------------------------------------------------------------------------------
من اگر نخواهم با روز های خدا صبوری کنم چه میشود؟
نمیدانی چقدر دلم گرفته
سه ساعت است عقربه ها اسیر یک اند
حالا من با این همه مرده سیاه چه کنم؟
این جا همه چیز مرده ...
صندلی ، میز، آیینه، ستاره ، پنجره ، دیوار
حتی دریای درون قاب و ماهی های درون آب
و من که از همه مرده ترم
اگر باور نمیکنی پاورچین و ساده کنارم بیا
و ببین که بوی کافور میدهم
آواز کلاغ ها سیاهی اتاق را بیشتر میکند
سیاه پوشانی که جای خرما قار قار تعارف میکنن
--------------------------------------------------------------------------------
که در سکوت مرگ خفته ام وگويي خيال هشياري نيز نيست
تا شايد خود را در خواب به خواب بينم تا دريابم
به کدامين مکان و زمان زندگيم جا مانده ام،
که اکنون هر نفسي که بر مي آيد از لذت تهي و از زجر انبوه است
کجا جا مانده ام کجا فرو رفته ام در کدامين زمان مرده ام...
به تو ميسپارم که اگر روح اين جسد را ديدي بگو که جسمت با درد و زجر مرد
و نبودي و نديدي که بي روح ، جسد و کالبد چه زود ميپوسد.
--------------------------------------------------------------------------------
من اگر نخواهم با روز های خدا صبوری کنم چه میشود؟
نمیدانی چقدر دلم گرفته
سه ساعت است عقربه ها اسیر یک اند
حالا من با این همه مرده سیاه چه کنم؟
این جا همه چیز مرده ...
صندلی ، میز، آیینه، ستاره ، پنجره ، دیوار
حتی دریای درون قاب و ماهی های درون آب
و من که از همه مرده ترم
اگر باور نمیکنی پاورچین و ساده کنارم بیا
و ببین که بوی کافور میدهم
آواز کلاغ ها سیاهی اتاق را بیشتر میکند
سیاه پوشانی که جای خرما قار قار تعارف میکنن
--------------------------------------------------------------------------------
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
مي خواستم زندگي کنم در را بستند
مي خواستم ستايش کنم گفتند خطرناک است
مي خواستم عاشق شوم گفتند گناه است
مي خواستم گريه کنم گفتند بهانه است مي خواستم بخندم گفتند ديوانه است
به راستي سخن گفتم گفتند بيهوده است
پس فرياد زدم....................
زندگي را نگه داريد مي خواهم پياده شوم
--------------------------------------------------------------------------------
زندگي به من آموخت به خودم بگم :
آنگاه که غرور کسي را له مي کني،
آنگاه که کاخ آرزوهاي کسي را ويران مي کني،
آنگاه که شمع اميد کسي را خاموش مي کني،
آنگاه که بنده اي را ناديده مي انگاري ،
آنگاه که حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي،
آنگاه که خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ،
مي خواهم بدانم،
دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني
تا براي خوشبختي خودت دعا کني؟
به سوي کدام قبله نماز مي گزاري که ديگران نگزارده اند؟
-
مي خواستم ستايش کنم گفتند خطرناک است
مي خواستم عاشق شوم گفتند گناه است
مي خواستم گريه کنم گفتند بهانه است مي خواستم بخندم گفتند ديوانه است
به راستي سخن گفتم گفتند بيهوده است
پس فرياد زدم....................
زندگي را نگه داريد مي خواهم پياده شوم
--------------------------------------------------------------------------------
زندگي به من آموخت به خودم بگم :
آنگاه که غرور کسي را له مي کني،
آنگاه که کاخ آرزوهاي کسي را ويران مي کني،
آنگاه که شمع اميد کسي را خاموش مي کني،
آنگاه که بنده اي را ناديده مي انگاري ،
آنگاه که حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي،
آنگاه که خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ،
مي خواهم بدانم،
دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني
تا براي خوشبختي خودت دعا کني؟
به سوي کدام قبله نماز مي گزاري که ديگران نگزارده اند؟
-
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
براي اعتراف به کليسا مي روم
روي در روي علفهاي روئيده
بر ديوارکهنه مي ايستم
و همه گناهان خودم را يکجا اعتراف مي کنم
بخشيده خواهم شد به يقين
علفها بي واسطه با خدا سخن مي گويند
روي در روي علفهاي روئيده
بر ديوارکهنه مي ايستم
و همه گناهان خودم را يکجا اعتراف مي کنم
بخشيده خواهم شد به يقين
علفها بي واسطه با خدا سخن مي گويند
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
تا به حال زير نجواي باران زيسته اي ...
تا به حال زير تپش هاي آسمان رقصيده اي ...
رقص هر لحظه به رنگ تنهايي ...
در سکوت مرواريد هاي آسماني ...
تا به حال هم رنگ اين آسمان گشته اي ...
تا به حال هم صداي اين سرود گشته اي ...
تا به حال گوش به اين آسمان لاجوردي دوخته اي ...
اين صداي گريه هر پري که دور افتاده از اين همه زيبايي ...
زيبايي چشمان خيس تو ... زيبايي آن صورت درخشان تو...زيبايي آن صداي گيراي تو ...
هر لحظه اشکي پشت اشکي مي چکد...
تا که شايد ببارد در نگاه ماه تو ...
تا که شايد پيوندي دهد دستان تو ...
در نگاه گم گشته اين آسمان در ديدار تو ...
تا به حال زير قطرات باران گم گشته اي...
تا به حال در سکوت اين همه نجوا بيدار گشته اي...
اين همان خواهش ديدار توست ...
اين همان گم گشته اميد در ديدار توست .....
تا به حال زير تپش هاي آسمان رقصيده اي ...
رقص هر لحظه به رنگ تنهايي ...
در سکوت مرواريد هاي آسماني ...
تا به حال هم رنگ اين آسمان گشته اي ...
تا به حال هم صداي اين سرود گشته اي ...
تا به حال گوش به اين آسمان لاجوردي دوخته اي ...
اين صداي گريه هر پري که دور افتاده از اين همه زيبايي ...
زيبايي چشمان خيس تو ... زيبايي آن صورت درخشان تو...زيبايي آن صداي گيراي تو ...
هر لحظه اشکي پشت اشکي مي چکد...
تا که شايد ببارد در نگاه ماه تو ...
تا که شايد پيوندي دهد دستان تو ...
در نگاه گم گشته اين آسمان در ديدار تو ...
تا به حال زير قطرات باران گم گشته اي...
تا به حال در سکوت اين همه نجوا بيدار گشته اي...
اين همان خواهش ديدار توست ...
اين همان گم گشته اميد در ديدار توست .....
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
از آن زمان که به تو رسیدم
از عشق تا عقل از عقل تا شعر
من تو را در لحظه های تنهایی
از میان نوشته هایم جستم
آن زمان که نگاه ها برایم معنا نداشت
آمدی
و معنای دوباره به تصورم دادی
معنای عشق دوباره معنای نفس کشیدن در هوای عشق
معنای زندگی....
دوست دارم!!!
از عشق تا عقل از عقل تا شعر
من تو را در لحظه های تنهایی
از میان نوشته هایم جستم
آن زمان که نگاه ها برایم معنا نداشت
آمدی
و معنای دوباره به تصورم دادی
معنای عشق دوباره معنای نفس کشیدن در هوای عشق
معنای زندگی....
دوست دارم!!!
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
اينجا پرهاي فرشته کز ميدهند!
و فرشتگان هبوط کرده رانقره داغشان ميکنند!!پاداش اخرين همخوابگيي شان با شيطان
اينجا نان ميدهند دندان نداده نان ميدهند!اب جيره ميبندندو هوا ي پاکتي ميفروشند!اينجا نقش مرا به تو ميدهند!
تو عاشق من ميشوي و من بازبايد به جاي تو ميميرم
اينجا
ستاره ميفروشند به شازده کوچولوها!اينجافقط ادمهاي چوبي راست ميگويند و
پري هاي قصه هر روز بهانه اي مياورند تا ادم شدنمان را به تعويق
بياندازنذاينجا خدا ميکارندو شيطان درو
ميکنند!!!!!!!!!واسمان پر ستاره جايزه ميدهند با يک حوري زميني پاداش نيک انديشيتان!
اينجا خدا هم گريه ميکند!پاي سجاده خداييش !انگار هنوز اميدواراست گوش کن !!!!هنوز ميگويد!!!
فتبارک الله احسن الخالقين!!!!!!!
و فرشتگان هبوط کرده رانقره داغشان ميکنند!!پاداش اخرين همخوابگيي شان با شيطان
اينجا نان ميدهند دندان نداده نان ميدهند!اب جيره ميبندندو هوا ي پاکتي ميفروشند!اينجا نقش مرا به تو ميدهند!
تو عاشق من ميشوي و من بازبايد به جاي تو ميميرم
اينجا
ستاره ميفروشند به شازده کوچولوها!اينجافقط ادمهاي چوبي راست ميگويند و
پري هاي قصه هر روز بهانه اي مياورند تا ادم شدنمان را به تعويق
بياندازنذاينجا خدا ميکارندو شيطان درو
ميکنند!!!!!!!!!واسمان پر ستاره جايزه ميدهند با يک حوري زميني پاداش نيک انديشيتان!
اينجا خدا هم گريه ميکند!پاي سجاده خداييش !انگار هنوز اميدواراست گوش کن !!!!هنوز ميگويد!!!
فتبارک الله احسن الخالقين!!!!!!!
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
حتي اگر روزي زندگي با تلخي هايش توانست مرا به زانو درآورد ،
نخواهم گذاشت عجزم را ببيند ...
پاهايم را تا زانو قطع ميکنم،
تا باز هم ايستاده باشم
--------------------------------------------------------------------------------
بزرگترین ترس ما ناتوانی نیست
بزرگترین ترس ما کشف این است
که بسیار
نیرومند تر از آنیم که میپنداریم
نخواهم گذاشت عجزم را ببيند ...
پاهايم را تا زانو قطع ميکنم،
تا باز هم ايستاده باشم
--------------------------------------------------------------------------------
بزرگترین ترس ما ناتوانی نیست
بزرگترین ترس ما کشف این است
که بسیار
نیرومند تر از آنیم که میپنداریم
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
باران مي بارد
و چتر ي از غم دنيايم را گرفته
چقدر ماندن سخت است
چقدر بودن سخت است
پيشها تنهايي همدمم بود
ولي حال
تنهايي دشمنم شده
دشمني که تا نروم
نخواهد رفت
نخواهد پوسيد
باران مي بارد و من
کوهي از غم به دوش دارم
خدايا کي به فردا مي رسم
و چتر ي از غم دنيايم را گرفته
چقدر ماندن سخت است
چقدر بودن سخت است
پيشها تنهايي همدمم بود
ولي حال
تنهايي دشمنم شده
دشمني که تا نروم
نخواهد رفت
نخواهد پوسيد
باران مي بارد و من
کوهي از غم به دوش دارم
خدايا کي به فردا مي رسم
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
در تاريكي بي آغاز و پايان دري در روشني انتظارم روييد
خودم را در پس در تنها نهادم و به درون رفتم
اتاقي بي روزن تهي نگاهم را پر كرد سايه اي در من فرود آمد
و همه شباهتم را در ناشناسي خود گم كرد
پس من كجا بودم؟
شايد زندگي ام در جاي گمشده اي نوسان داشت و من انعكاسي بودم
كه بيخودانه همه خلوت ها را بهم مي زد
در پايان همه روياها در سايه بهتي فرو مي رفت
من در پس در تنها مانده بودم
هميشه خودم را در پس يك در تنها ديده ام
گويي وجودم در پاي اين در جا مانده بود،
در گنگي آن ريشه داشت.
آيا زندگي ام صدايي بي پاسخ نبود؟
خودم را در پس در تنها نهادم و به درون رفتم
اتاقي بي روزن تهي نگاهم را پر كرد سايه اي در من فرود آمد
و همه شباهتم را در ناشناسي خود گم كرد
پس من كجا بودم؟
شايد زندگي ام در جاي گمشده اي نوسان داشت و من انعكاسي بودم
كه بيخودانه همه خلوت ها را بهم مي زد
در پايان همه روياها در سايه بهتي فرو مي رفت
من در پس در تنها مانده بودم
هميشه خودم را در پس يك در تنها ديده ام
گويي وجودم در پاي اين در جا مانده بود،
در گنگي آن ريشه داشت.
آيا زندگي ام صدايي بي پاسخ نبود؟
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
سايه دراز لنگر ساعت
روي بيابان بي پايان در نوسان بود مي آمد، مي رفت مي آمد، مي رفت .
و من روي شن هاي روشن بيابان تصوير خواب كوتاهم را مي كشيدم،
خوابي كه گرمي دوزخ را نوشيده بود و در هوايش زندگي ام آب شد .
خوابي كه چون پايان يافت من به پايان خودم رسيدم من تصوير خوابم را مي كشيدم
و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهشت خودش گم كرده بود
چگونه مي شد در رگهاي بي فضاي اين تصويرهمه سرگرمي خواب دوشين را ريخت ؟
چيزي گم شده بود روي خودم خم شدم حفره اي در هستي من دهان گشود
"سهراب سپهری"
روي بيابان بي پايان در نوسان بود مي آمد، مي رفت مي آمد، مي رفت .
و من روي شن هاي روشن بيابان تصوير خواب كوتاهم را مي كشيدم،
خوابي كه گرمي دوزخ را نوشيده بود و در هوايش زندگي ام آب شد .
خوابي كه چون پايان يافت من به پايان خودم رسيدم من تصوير خوابم را مي كشيدم
و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهشت خودش گم كرده بود
چگونه مي شد در رگهاي بي فضاي اين تصويرهمه سرگرمي خواب دوشين را ريخت ؟
چيزي گم شده بود روي خودم خم شدم حفره اي در هستي من دهان گشود
"سهراب سپهری"
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
حتی اگر با زبان فرشتگان سخن بگویم
یا که آدمیان
حتی اگر کوه را با ایمان جابجا کنم
یا که هفت گنبد آسمان
حتی اگر با افسون به دهش الهام رسم
یا که به تباری از پیغمبران
بی عشق هیچم.....هیچ
یا که آدمیان
حتی اگر کوه را با ایمان جابجا کنم
یا که هفت گنبد آسمان
حتی اگر با افسون به دهش الهام رسم
یا که به تباری از پیغمبران
بی عشق هیچم.....هیچ
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
ای دریا
قلبم را با تمام تنهایی
به تو خواهم بخشید
قلب معصومم را
که به تنهایی یک گنجشک است
قلبم را
به دریا خواهم داد و به دریا خواهم گفت
که با من مهربان باش
به دریا خواهم گفت
من دلم غمگین است
و به اندازه یک دنیا خستگی را می شناسم
قلب معصومم را
به دریا خواهم بخشید
تا به همراهی ماهیها به تنهایی خود فکر کنم
ای دریا قلبم را به تو می بخشم
تا بیندیشم به صداقت ماهیها
سهراب
قلبم را با تمام تنهایی
به تو خواهم بخشید
قلب معصومم را
که به تنهایی یک گنجشک است
قلبم را
به دریا خواهم داد و به دریا خواهم گفت
که با من مهربان باش
به دریا خواهم گفت
من دلم غمگین است
و به اندازه یک دنیا خستگی را می شناسم
قلب معصومم را
به دریا خواهم بخشید
تا به همراهی ماهیها به تنهایی خود فکر کنم
ای دریا قلبم را به تو می بخشم
تا بیندیشم به صداقت ماهیها
سهراب
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
چنان هراسان ذهن آشفته خويش را در جستجوي تو کنکاش ميکنم
که حتي بودنت را از ياد برده ام ...
باري اي سرافراز
هرچه مغرورتر ، بالاتر و دست نيافتني تر
بيشتر دوستت خواهم داشت
--------------------------------------------------------------------------------
در فراسوي مرزهاي تنت تورا دوست دارم...
در فراسوی مرزهاي تنم تورا دوست دارم...
در ان دوردست بعيد که رسالت اندامها پايان ميپذيرد و شعله و شور
تپش ها و خواهشها به تمامي فرو مينشيند و هر معنا قالب لفظ را
وامي گذارد چنان چون روحي که جسد را در پايان سفر تا به هجوم
کرکسها پايانش وانهد...
در فراسوهاي عشق ترا دوست مي دارم در فراسوهاي پرده و رنگ...
شاملو
که حتي بودنت را از ياد برده ام ...
باري اي سرافراز
هرچه مغرورتر ، بالاتر و دست نيافتني تر
بيشتر دوستت خواهم داشت
--------------------------------------------------------------------------------
در فراسوي مرزهاي تنت تورا دوست دارم...
در فراسوی مرزهاي تنم تورا دوست دارم...
در ان دوردست بعيد که رسالت اندامها پايان ميپذيرد و شعله و شور
تپش ها و خواهشها به تمامي فرو مينشيند و هر معنا قالب لفظ را
وامي گذارد چنان چون روحي که جسد را در پايان سفر تا به هجوم
کرکسها پايانش وانهد...
در فراسوهاي عشق ترا دوست مي دارم در فراسوهاي پرده و رنگ...
شاملو
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
در تاريکي چشمانت را جستم
در تاريکي چشمانت را يافتم
و شبم پر ستاره شد
ترا صدا کردم
در تاريکترين شبها دلم صدايت زد
و تو با طنين صدايم به سوي من آمدي
با دستهايت براي دستهايم آواز خواندي
براي چشمهايم با چشمانت
براي لبهايم با لبهايت
با تنت براي تنم آواز خواندي
شاملو
--------------------------------------------------------------------------------
اي آيه ي مکرر آرامش
مي خواهمت هنوز
آري هنوز هم درياي آرزو در اين دل شکسته ي من موج مي زند
راهي به دل بجو !
در تاريکي چشمانت را يافتم
و شبم پر ستاره شد
ترا صدا کردم
در تاريکترين شبها دلم صدايت زد
و تو با طنين صدايم به سوي من آمدي
با دستهايت براي دستهايم آواز خواندي
براي چشمهايم با چشمانت
براي لبهايم با لبهايت
با تنت براي تنم آواز خواندي
شاملو
--------------------------------------------------------------------------------
اي آيه ي مکرر آرامش
مي خواهمت هنوز
آري هنوز هم درياي آرزو در اين دل شکسته ي من موج مي زند
راهي به دل بجو !
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
همه چیز سمفونی صلح میشد
اگر دستی که تمام چیزها را نوشت
در روز پنجم آفرینش دست از نوشتن میکشید
پائلو کویلو
اگر دستی که تمام چیزها را نوشت
در روز پنجم آفرینش دست از نوشتن میکشید
پائلو کویلو
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر است
هراس من باری
همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن از آزادی مردمی افزون می باشد
شاملو
اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر است
هراس من باری
همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن از آزادی مردمی افزون می باشد
شاملو
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
چه مهمانان بی درد سری هستند
مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانع اند
و اندکی سکوووت
حسین پناهی
مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک می کنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانع اند
و اندکی سکوووت
حسین پناهی
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
شب در چشمان من است به سیا هی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشمان من است به چشمهایم نگاه کن
پلک اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
حسین پناهی
روز در چشمان من است به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشمان من است به چشمهایم نگاه کن
پلک اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
حسین پناهی
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
پرواز
براي نوشتن واژه كم مي يارم وقتي مي خوام از احساسم به تو... از وجودم... و از باور لحظه هام بنويسم...
از يه لحظه ي غريب كه من و به حس گنگ و شيريني پيوند مي زنه و وجودم رو لبريز مي كنه از تجسم يك حضور...
درست مثل يه ستاره ي پرنور تو ظلمت نااميدي و غربت شب...چشمات رو ببند و آروم لحظه ها رو زمزمه كن...
يه ترانه... يه رويا... يه لحظه...تو وجودت يه آشنا لبخند مي زنه...و برق نگاهش تو رو تا اوج پرواز ميده...
يه پرواز تا خود بي نهايت...
دلم می خواد باشی و با هم فریاد بزنیم خدایا ما اینجاییم...
دستهامون رو باز کردیم تا در آغوشت بگیریم و در عشقت محو بشیم...
براي نوشتن واژه كم مي يارم وقتي مي خوام از احساسم به تو... از وجودم... و از باور لحظه هام بنويسم...
از يه لحظه ي غريب كه من و به حس گنگ و شيريني پيوند مي زنه و وجودم رو لبريز مي كنه از تجسم يك حضور...
درست مثل يه ستاره ي پرنور تو ظلمت نااميدي و غربت شب...چشمات رو ببند و آروم لحظه ها رو زمزمه كن...
يه ترانه... يه رويا... يه لحظه...تو وجودت يه آشنا لبخند مي زنه...و برق نگاهش تو رو تا اوج پرواز ميده...
يه پرواز تا خود بي نهايت...
دلم می خواد باشی و با هم فریاد بزنیم خدایا ما اینجاییم...
دستهامون رو باز کردیم تا در آغوشت بگیریم و در عشقت محو بشیم...
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
سالها رفت
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن میگوئی
گاه با رهگذران
خبر از گمشده ای می جوئی
راستی گمشده ات کیست کجاست؟؟
صدفی در دریاست؟
نوری از روزنه ی فرد اهاست؟
یا خدائی است که از روز ازل پنهان است؟؟
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن میگوئی
گاه با رهگذران
خبر از گمشده ای می جوئی
راستی گمشده ات کیست کجاست؟؟
صدفی در دریاست؟
نوری از روزنه ی فرد اهاست؟
یا خدائی است که از روز ازل پنهان است؟؟
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
پروردگارا!!
در آفتاب کمرنگ زندگیم و پیاده رویی که نمیدانم به کدام خیابان منتهی میشود
ودر تلاطم شاخه های بی برگ زیر چتری که مرا از باران مهربانت جدا میکند به
دنبال نیمکتی میگردم که لبریز از رویاهای کودکانه وآرامش دلهای بیقرار باشد
آنگونه که بتوانم تو را در ذره ذره ی وجودم احساس کنم................
در آفتاب کمرنگ زندگیم و پیاده رویی که نمیدانم به کدام خیابان منتهی میشود
ودر تلاطم شاخه های بی برگ زیر چتری که مرا از باران مهربانت جدا میکند به
دنبال نیمکتی میگردم که لبریز از رویاهای کودکانه وآرامش دلهای بیقرار باشد
آنگونه که بتوانم تو را در ذره ذره ی وجودم احساس کنم................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
دلم مي خواهد فرياد بزنم
و تو را براي غمهاي زود رس
و خوشيهاي ديررسم
بخواهم
شايد وقتي بيايي
ديگر دريايي نباشد
تا تو را در آغوش بگيرد
و موجي كه به دلت آرامش بخشد
مي ترسم نيايي يا دير بيايي
و من براي تمام روزهاي تنهايي ام
قصه دروغ عشقت را بگويم
و چقدر براي سادگي ام
اشك خواهند ريخت
وقتي فراموش شدنم را ببينند
اما بيا و دلم را به عشق دعوت كن
بيا و صدايم كن
صدايم كن...
و تو را براي غمهاي زود رس
و خوشيهاي ديررسم
بخواهم
شايد وقتي بيايي
ديگر دريايي نباشد
تا تو را در آغوش بگيرد
و موجي كه به دلت آرامش بخشد
مي ترسم نيايي يا دير بيايي
و من براي تمام روزهاي تنهايي ام
قصه دروغ عشقت را بگويم
و چقدر براي سادگي ام
اشك خواهند ريخت
وقتي فراموش شدنم را ببينند
اما بيا و دلم را به عشق دعوت كن
بيا و صدايم كن
صدايم كن...
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
زندگي به من آموخت به خودم بگم : آنگاه که غرور کسي را له مي کني، آنگاه که کاخ آرزوهاي کسي را ويران مي کني، آنگاه که شمع اميد کسي را خاموش مي کني، آنگاه که بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه که حتي گوشت را مي بندي تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي، آنگاه که خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم، دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني تا براي خوشبختي خودت دعا کني؟ به سوي کدام قبله نماز مي گزاري که ديگران نگزارده اند؟
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
تو که سرسبز ترین منظره ای !
تو که سرشار ترین عاطفه را!
وتوکه سنگ صبورم بودی
در تمام لحظاتی که خدا
شاهد غصه و اندوهم بود
به تو می اندیشم! به تو می بالم! واز تو میگیرم!
هر چه انگیزه درونم دارم
من شباهنگام..............
آن دم که تو را نزد خودم می بینم
بهترین آرامش.............
برترین خواهش و احساس نیاز
در دلم می جوشد
روزها میگذرد
عشق ما رو به خدایی شدن است
رو به برتر شدن از هر حس
که در این عالم خاکی پیداست
دوستت میدارم...............
از همین نقطه خاکی .........................
...................................تا عرش...............
دوستت میدارم........................................
از زمین تا بخدا.......................
تو که سرشار ترین عاطفه را!
وتوکه سنگ صبورم بودی
در تمام لحظاتی که خدا
شاهد غصه و اندوهم بود
به تو می اندیشم! به تو می بالم! واز تو میگیرم!
هر چه انگیزه درونم دارم
من شباهنگام..............
آن دم که تو را نزد خودم می بینم
بهترین آرامش.............
برترین خواهش و احساس نیاز
در دلم می جوشد
روزها میگذرد
عشق ما رو به خدایی شدن است
رو به برتر شدن از هر حس
که در این عالم خاکی پیداست
دوستت میدارم...............
از همین نقطه خاکی .........................
...................................تا عرش...............
دوستت میدارم........................................
از زمین تا بخدا.......................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
صفحه 17 از 30 • 1 ... 10 ... 16, 17, 18 ... 23 ... 30
صفحه 17 از 30
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد