شعرهاي گوناگون
3 مشترك
صفحه 21 از 30
صفحه 21 از 30 • 1 ... 12 ... 20, 21, 22 ... 25 ... 30
رد: شعرهاي گوناگون
وقتي آسمون سياه و دل گيره
وقتي بارون مي گيره همه پرنده ها خوب مي دونن
براي عاشقي ديگه خيلي ديره
ما به شادي ما به غم نميرسيم
من و تو آخره اين قصه به هم نمي رسيم
وقتي بارون مي گيره همه پرنده ها خوب مي دونن
براي عاشقي ديگه خيلي ديره
ما به شادي ما به غم نميرسيم
من و تو آخره اين قصه به هم نمي رسيم
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
به یاده آن که در باران رفت وقتی فصل زمستان بود و نور خیابان شهرمون کم بود..به یاده..!
دلم به اندازه تمام دنیا برات تنگ شده!
هر روز دنبالت می گردم!
در هر جایی که رد پایی از توست!
کاش!
کاش!
کاش!
کاش ميدانستي !
ميدانستي که دوست داشتنم دروغ نبود !
کاش می دانستی ایستادم در مقابل هجوم عشق!
کاش میدانستی!
رهایت کردم تا به سوی آینده بهتری پرواز کنی....!
کاش میدانستی که.............!
و تو فقط متهم کردی!
و نفرینت رو هنوزم که هنوز است!
روز هزار بار می خوانم!
دلم به اندازه تمام دنیا برات تنگ شده!
هر روز دنبالت می گردم!
در هر جایی که رد پایی از توست!
کاش!
کاش!
کاش!
کاش ميدانستي !
ميدانستي که دوست داشتنم دروغ نبود !
کاش می دانستی ایستادم در مقابل هجوم عشق!
کاش میدانستی!
رهایت کردم تا به سوی آینده بهتری پرواز کنی....!
کاش میدانستی که.............!
و تو فقط متهم کردی!
و نفرینت رو هنوزم که هنوز است!
روز هزار بار می خوانم!
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
دختری از پسری پرسید که ایا اونرا قشنک میدونه ؟ پسر جواب داد نه پرسید ایا دلش میخواد
تا ابد با اون بمونه ؟ پسر گفت نه . سپس پرسید اگه ترکش کنه گریه میکنه ؟ و بار دیگه پسر
گفت نه . وقتی خواست بره در حالی که اشک داشت از چشاش جاری می شد پسر بازوشو گرفت
گفت : تو قشنگ نیستی بلکه زیبایی من نمی خوام تا ابد با تو باشم من نیاز دارم تا ابد با تو باشم و
اگه تو بری من گریه نمی کنم من میمیرم
تا ابد با اون بمونه ؟ پسر گفت نه . سپس پرسید اگه ترکش کنه گریه میکنه ؟ و بار دیگه پسر
گفت نه . وقتی خواست بره در حالی که اشک داشت از چشاش جاری می شد پسر بازوشو گرفت
گفت : تو قشنگ نیستی بلکه زیبایی من نمی خوام تا ابد با تو باشم من نیاز دارم تا ابد با تو باشم و
اگه تو بری من گریه نمی کنم من میمیرم
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
دو نفر که همديگر را خيلي دوست داشتند و يک لحظه نمي توانستند از
هم جدا باشند، با خواندن يک جمله معـــروف از هــم جـــدا مي شــوند
تا يکديگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار ديگــري همديگر را
نمي بينند. چون هر دو به صورت اتفاقي و به جمله معروف ويليام
شکسپير بر مي خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال
تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبود>>
هم جدا باشند، با خواندن يک جمله معـــروف از هــم جـــدا مي شــوند
تا يکديگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار ديگــري همديگر را
نمي بينند. چون هر دو به صورت اتفاقي و به جمله معروف ويليام
شکسپير بر مي خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال
تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبود>>
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
يادت مياد روزي كه اون گل رو بهم دادي گفتي كه گلها بي معرفتن زود
خشك ميشن زود از پيش ادم ميرن ولي اشتباه كردي چون گلي كه بهم
دادي انجاست رو به روم روي ديوار يه كمي خشك شده ولي تركم نكرده
باهام مونده.....ولي تو..... گل هست اما تو نيستي تو رفتي تو بي وفاتر
بودي
خشك ميشن زود از پيش ادم ميرن ولي اشتباه كردي چون گلي كه بهم
دادي انجاست رو به روم روي ديوار يه كمي خشك شده ولي تركم نكرده
باهام مونده.....ولي تو..... گل هست اما تو نيستي تو رفتي تو بي وفاتر
بودي
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
مي گن عاشق يكي ديگه شدي ولي من باور ندارم
مي گن دلتو دادي به يكي ديگه....مگه من دل ندارم؟
........................
بودنت مث يه روياست،با تو بودن يه خياله
موندنت تو سرنوشتم جزء آرزوهاي محاله
رفتنت واسم عذابه،يه عذاب بي نهايت
اگه تو ميري از اينجا برو عشقم به سلامت
شايد اون جوري كه بايد من با تو صادق نبودم
واسه اشكاي نازت يه كمي عاشق نبودم
اما من منتطرم تو جاده هاي زندگي
مي دونم يه روز مي ياي....مي ياي تو بهت عاشقي
پس نزار تنها بمونم منو از اينجا ببر
آخه تو بهتريني منو با خودت ببر
مي گن دلتو دادي به يكي ديگه....مگه من دل ندارم؟
........................
بودنت مث يه روياست،با تو بودن يه خياله
موندنت تو سرنوشتم جزء آرزوهاي محاله
رفتنت واسم عذابه،يه عذاب بي نهايت
اگه تو ميري از اينجا برو عشقم به سلامت
شايد اون جوري كه بايد من با تو صادق نبودم
واسه اشكاي نازت يه كمي عاشق نبودم
اما من منتطرم تو جاده هاي زندگي
مي دونم يه روز مي ياي....مي ياي تو بهت عاشقي
پس نزار تنها بمونم منو از اينجا ببر
آخه تو بهتريني منو با خودت ببر
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
اره ...حق داری...بخند...تو که اصلا گناهی نداری...تقصیر من بود...همش تقصیر این دل....من بود...معذرت می خوام...غلط کردم...راضی شدی؟...دوست داری همیشه این طوری واست گریه کنم؟....از صدای هق هق خوشت می یاد اره؟....اره؟....خوب دیوونه از همون اول بگو بهم....این قدر با من و قلبم دعوا نکن....ای خدااااااااااااااااااااااا.......اخه تقصیر من این وسط چیه خدا جون؟.....باز هم هیچی؟.....مگه قول نداد دیگه حرف نزنه.......از ...بدم می یاد.......بدم می یاد...بدم می یاد......بدم می یاد....بدم می یاد.....بدم می یاد.......از زندگی بدم می یاد.....
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
واسه نگاه تو قید همه چیزو زدم
هر جا قرار گذاشتي باهام هيچي نگفتم،اومدم
ولي تو چي؟هيچ كاري واسم نكري
اما بدون من راه دل شكستنو خوب بلدم
ديگه نمي خوام غمت باشه واسه خودم
خودت كه خوب مي دوني،از دستت خسته شدم
واسه ام مهم نيست كه نمي ياي تولدم
من عاشق ي چشم ديگه اي شدم
حتي واسم همه نيست پيشم باشي
مهم نيست صدام كني ساراي خودم
ديگه نمي خوام غمت باشه واسه خودم
خودت كه خوب مي دوني،از دستت خسته شدم
اومدي و گفتي مي موني تا هميشه باهام
رفتي و فكر كردي با رفتنت خيلي تنهام
ولي اشتباه كردي زندگيم خيلي خوبه
چه قدر بدون تو شيرينه دنيام
ديگه نمي خوام غمت باشه واسه خودم
خودت كه خوب مي دوني،از دستت خسته شدم
حيف اونهمه گل كه مي يوردم سر قرار
ان همه تبريكا توي اول بهار
حيف دوستيمون و عسقمون و دلم
چه قدر خوب شد كه من گذاشتمت كنار
ديگه نمي خوام غمت باشه واسه خودم
خودت كه خوب مي دوني،از دستت خسته شدم
غرورمو شكستمو ريختم زير پات
خودمو به آب و آتيش مي زدم واسه نگات
وقتي رفتي كسي گر يه اش نگرفت
اينو بدون من ديگه نمي ميرم برات
ديگه نمي خوام غمت باشه واسه خودم
خودت كه خوب مي دوني،از دستت خسته شدم
به خاطر نبودنت دو پرنده تو قفس مي كشم
فكر نكني به عشقت از همه دست مي كشم
من تو رو دوست ندارم،اين حرف آخرمه
بدون تو زنده ام ،هنوز نفس مي كشم
هر جا قرار گذاشتي باهام هيچي نگفتم،اومدم
ولي تو چي؟هيچ كاري واسم نكري
اما بدون من راه دل شكستنو خوب بلدم
ديگه نمي خوام غمت باشه واسه خودم
خودت كه خوب مي دوني،از دستت خسته شدم
واسه ام مهم نيست كه نمي ياي تولدم
من عاشق ي چشم ديگه اي شدم
حتي واسم همه نيست پيشم باشي
مهم نيست صدام كني ساراي خودم
ديگه نمي خوام غمت باشه واسه خودم
خودت كه خوب مي دوني،از دستت خسته شدم
اومدي و گفتي مي موني تا هميشه باهام
رفتي و فكر كردي با رفتنت خيلي تنهام
ولي اشتباه كردي زندگيم خيلي خوبه
چه قدر بدون تو شيرينه دنيام
ديگه نمي خوام غمت باشه واسه خودم
خودت كه خوب مي دوني،از دستت خسته شدم
حيف اونهمه گل كه مي يوردم سر قرار
ان همه تبريكا توي اول بهار
حيف دوستيمون و عسقمون و دلم
چه قدر خوب شد كه من گذاشتمت كنار
ديگه نمي خوام غمت باشه واسه خودم
خودت كه خوب مي دوني،از دستت خسته شدم
غرورمو شكستمو ريختم زير پات
خودمو به آب و آتيش مي زدم واسه نگات
وقتي رفتي كسي گر يه اش نگرفت
اينو بدون من ديگه نمي ميرم برات
ديگه نمي خوام غمت باشه واسه خودم
خودت كه خوب مي دوني،از دستت خسته شدم
به خاطر نبودنت دو پرنده تو قفس مي كشم
فكر نكني به عشقت از همه دست مي كشم
من تو رو دوست ندارم،اين حرف آخرمه
بدون تو زنده ام ،هنوز نفس مي كشم
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
می گفتم طلوع را دوست دارم
غروب را دوست دارم
زندگی را دوست دارم
اما در هر حال می گویم ...
طلوع را در نگاهت
غروب را در چهره ات
زندگی را در کنارت
دوست دارم
غروب را دوست دارم
زندگی را دوست دارم
اما در هر حال می گویم ...
طلوع را در نگاهت
غروب را در چهره ات
زندگی را در کنارت
دوست دارم
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
اگر «تو» نبودي
کدام واژه مرا تا عروج «ما» مي برد؟
اگر تو نبودي، سلام را که به لبخند، پاسخش مي داد؟
نگاه منتظرم، راه بر نگاه که مي بست؟
ز پشت پنجره، شمان من که را مي جست؟
اگر«تو» نبودي، کدام واژه به لب هاي من گره مي خورد؟
سراي خاطره ام، رازدار که مي بود؟
اگر تو نبودي، دلم هواي که مي کرد؟
سفر به ياد که، آغاز مي توانستم؟
اگر تو نبودي، فضاي خاطره ام، عطر ياد که را داشت؟
کدام واژه به جاي «تو» ورد لب مي شد؟
اگر تو نبودي، دل غمديده را چه کس مي برد؟
کدام خنده مرا جان تازه اي مي داد؟
کدام شم نجيبانه، آتشم مي زد؟
کدام بغض غريبانه، گريه سر مي داد؟
اگر تو نبودي، به شوق که، آغاز مي توانستم؟
به کوي که، پرواز مي توانستم؟
تو را به جان سپيده، تو را به سوسن و شبنم
تو را به ساقه ي گندم، تو را به سوره ي مريم
تو را به نازکي خواب يک بنفشه زيبا
تو را به بارش باران، تو را به آبي دريا
تو را به پاکي کوثر، تو را به عمر شبنم بي تاب
تو را به رويش نيلوفرانه در مهتاب
تو را به جان شقايق، تو را به لاله تبدار
تو را به گرمي آتش، تو را به لحظه ي ديدار
تو را به هق هق آرام و بي صدا سوگند
بمان
بمان که گر تو بماني، بهار خواهد ماند
بمان که گر تو بماني، هَزار خواهد خواند
بمان بهانه بودن، بمان دليل سرودن
بمان اميد شکفتن
که گر «تو» بماني
دوباره خواهم ماند، دوباره خواهم خواند
براي باور فردا، شبانه خواهم راند
بمان که من به شوق بودن با تو
به آفتاب روشن فردا، سلام خواهم داد
بمان، که گر تو بماني
اميد خواهد ماند
کدام واژه مرا تا عروج «ما» مي برد؟
اگر تو نبودي، سلام را که به لبخند، پاسخش مي داد؟
نگاه منتظرم، راه بر نگاه که مي بست؟
ز پشت پنجره، شمان من که را مي جست؟
اگر«تو» نبودي، کدام واژه به لب هاي من گره مي خورد؟
سراي خاطره ام، رازدار که مي بود؟
اگر تو نبودي، دلم هواي که مي کرد؟
سفر به ياد که، آغاز مي توانستم؟
اگر تو نبودي، فضاي خاطره ام، عطر ياد که را داشت؟
کدام واژه به جاي «تو» ورد لب مي شد؟
اگر تو نبودي، دل غمديده را چه کس مي برد؟
کدام خنده مرا جان تازه اي مي داد؟
کدام شم نجيبانه، آتشم مي زد؟
کدام بغض غريبانه، گريه سر مي داد؟
اگر تو نبودي، به شوق که، آغاز مي توانستم؟
به کوي که، پرواز مي توانستم؟
تو را به جان سپيده، تو را به سوسن و شبنم
تو را به ساقه ي گندم، تو را به سوره ي مريم
تو را به نازکي خواب يک بنفشه زيبا
تو را به بارش باران، تو را به آبي دريا
تو را به پاکي کوثر، تو را به عمر شبنم بي تاب
تو را به رويش نيلوفرانه در مهتاب
تو را به جان شقايق، تو را به لاله تبدار
تو را به گرمي آتش، تو را به لحظه ي ديدار
تو را به هق هق آرام و بي صدا سوگند
بمان
بمان که گر تو بماني، بهار خواهد ماند
بمان که گر تو بماني، هَزار خواهد خواند
بمان بهانه بودن، بمان دليل سرودن
بمان اميد شکفتن
که گر «تو» بماني
دوباره خواهم ماند، دوباره خواهم خواند
براي باور فردا، شبانه خواهم راند
بمان که من به شوق بودن با تو
به آفتاب روشن فردا، سلام خواهم داد
بمان، که گر تو بماني
اميد خواهد ماند
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
اگر باد بودم می وزيدم،
اگر ابر بودم می باريدم،
اگر مهر بودم می تابيدم،
اگر ابر بودی به انتظار اشکت می نشستم،
اگر مهر بودی در پرتو ات خود را گرم می کردم،
اگر باد بودی چون برگ خزان خود را بدستت می سپردم،
اگر هيچ بودی از تو ابر سپيدی می ساختم،
از تو خورشيد با شکوهی بوجود می آوردم،
تو را نسيم ملايمی می کردم
از تو خدايی بزرگ می ساختم،
تا بدانی که فقط تو را دوستت دارم....
اگر ابر بودم می باريدم،
اگر مهر بودم می تابيدم،
اگر ابر بودی به انتظار اشکت می نشستم،
اگر مهر بودی در پرتو ات خود را گرم می کردم،
اگر باد بودی چون برگ خزان خود را بدستت می سپردم،
اگر هيچ بودی از تو ابر سپيدی می ساختم،
از تو خورشيد با شکوهی بوجود می آوردم،
تو را نسيم ملايمی می کردم
از تو خدايی بزرگ می ساختم،
تا بدانی که فقط تو را دوستت دارم....
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
میشه هر قصیده رو با اسم تو اندازه کردمیشه با وجودت قدیمی ها رو تازه کرد.
میشه تو چشمای تو گم شدو گریه کردمیشه رودخانه با بغضت دریاچه کرد.
میشه با رنگ چشمات رنگها رو تازه کردمیشه با صدای نازت شعرامو ترانه کرد.
میشه با گرمی دستات مرده زنده کردمیشه با تو نازنین خیلی کارها کرد.
میشه تو چشمای تو گم شدو گریه کردمیشه رودخانه با بغضت دریاچه کرد.
میشه با رنگ چشمات رنگها رو تازه کردمیشه با صدای نازت شعرامو ترانه کرد.
میشه با گرمی دستات مرده زنده کردمیشه با تو نازنین خیلی کارها کرد.
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
به عشق تو می نویسم تا بخوانی واین قلب عاشق مرا باور کنی
با چشم های خیس می نویسم که دوستت دارم تا تو نیز با چشم های خیس بخوانی واحساس مرا از ته قلب درک کنی....
با دلی عاشق می نویسم که عاشقانه با تو می مانم و می نویسم که اینها تنها یک نوشته نیست بلکه احساس قلبی من است عزیزم....
می نویسم تا بخوانی و به عشق من افتخار کنی ....با دلی پاک * صادقانه و یکرنگ می نویسم که خیلی دوستت دارم....
می نویسم تا شبها با خواندن درد دلهای عاشقانه ام به خواب روی و خواب فرداهای با هم بودنمان را ببینی....
به غشق تو می نویسم و با یاد و خاطرات تو زندگی کنم عزیزم....
از تو می نویسم چون که تو لایق احساسات عاشقانه ی منی بهترینم....
به تو قلب پاک تو و عشق مقدست افتخار می کنم وتا ابد تو را در قلب خویش اسیر نگه می دارم....
راضی باش به این اسارت* با خون عاشقی و عطر نفسهایم تو را در زندان قلبم زنده نگه می دارم ....
با دلی عاشق می نویسم که عشق تو پاکترین عشق دنیاست و با قلمی به رنگ سرخ در دفتر عشق می نویسم که
خیلی دوستت دارم ای همنفس من ....
این دفتر عشقم با تمام احساسات عاشقانه اش تقدیم به تو....تو لایق این دفتر عشقی صادقانه ان را به تو هدیه می دهم ....
هر شب صفحه ای از دفتر عشق را باز کن *بخوان هرانچه از تو گفته ام و با احساس ارامش عشق بخواب ....
تمام صفحات این دفتر عشق را ورق بزن جای قطره های اشکم را در هر صفحه از ان ببین
حالا تو نیز با چشمان خیس این دفتر عاشقانه را بخوان و مرا باور کن.
به عشق تو می نویسم *می نویسم در این دفتر عشق از تو و ان قلب مهربانت عزیزم.....
با چشم های خیس می نویسم که دوستت دارم تا تو نیز با چشم های خیس بخوانی واحساس مرا از ته قلب درک کنی....
با دلی عاشق می نویسم که عاشقانه با تو می مانم و می نویسم که اینها تنها یک نوشته نیست بلکه احساس قلبی من است عزیزم....
می نویسم تا بخوانی و به عشق من افتخار کنی ....با دلی پاک * صادقانه و یکرنگ می نویسم که خیلی دوستت دارم....
می نویسم تا شبها با خواندن درد دلهای عاشقانه ام به خواب روی و خواب فرداهای با هم بودنمان را ببینی....
به غشق تو می نویسم و با یاد و خاطرات تو زندگی کنم عزیزم....
از تو می نویسم چون که تو لایق احساسات عاشقانه ی منی بهترینم....
به تو قلب پاک تو و عشق مقدست افتخار می کنم وتا ابد تو را در قلب خویش اسیر نگه می دارم....
راضی باش به این اسارت* با خون عاشقی و عطر نفسهایم تو را در زندان قلبم زنده نگه می دارم ....
با دلی عاشق می نویسم که عشق تو پاکترین عشق دنیاست و با قلمی به رنگ سرخ در دفتر عشق می نویسم که
خیلی دوستت دارم ای همنفس من ....
این دفتر عشقم با تمام احساسات عاشقانه اش تقدیم به تو....تو لایق این دفتر عشقی صادقانه ان را به تو هدیه می دهم ....
هر شب صفحه ای از دفتر عشق را باز کن *بخوان هرانچه از تو گفته ام و با احساس ارامش عشق بخواب ....
تمام صفحات این دفتر عشق را ورق بزن جای قطره های اشکم را در هر صفحه از ان ببین
حالا تو نیز با چشمان خیس این دفتر عاشقانه را بخوان و مرا باور کن.
به عشق تو می نویسم *می نویسم در این دفتر عشق از تو و ان قلب مهربانت عزیزم.....
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
توی دنیا چی می خوای به پات بریزم
همه هستیمو من به سرا پات بریزم
لب پر خنده می خوای بیا لبهام مال تو
چشم پر گریه می خوای هر دو چشمام مال تو
بیا تا برات بگم من وجودم مال تو
بذار تا فدات بشم من غرورم مال تو
اگه بازیچه می خوای بیا قلبم مال تو
اگه رودخونه می خوای سیل اشکام مال تو
چرا من بی تو بمونم نمی دونم نمی تونم
واسه ی زندگی کردن تو را می خوام خوب می دونم
تو بدون عشقم تو هستی برا من زندگی هستی
تو بدون عشقم تو هستی برا من زندگی هستی
همه هستیمو من به سرا پات بریزم
لب پر خنده می خوای بیا لبهام مال تو
چشم پر گریه می خوای هر دو چشمام مال تو
بیا تا برات بگم من وجودم مال تو
بذار تا فدات بشم من غرورم مال تو
اگه بازیچه می خوای بیا قلبم مال تو
اگه رودخونه می خوای سیل اشکام مال تو
چرا من بی تو بمونم نمی دونم نمی تونم
واسه ی زندگی کردن تو را می خوام خوب می دونم
تو بدون عشقم تو هستی برا من زندگی هستی
تو بدون عشقم تو هستی برا من زندگی هستی
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
جاده بی انتهاست ، میدانم
مرگ هم سهم ماست ، میدانم
قسمت چشم های بارانی
گریه بی صداست ، میدانم
یک نفر بی صدا می گرید
در دلش جای پاست ، میدانم
یک نفر بی گناه می میرد
اه ،او اشناست ، میدانم
می سپارم تو را به ایینه
ایینه بی ریاست ، میدانم
دردها بی سوال می ایند
ما به جرم نکرده می سوزیم
زندگی بی وفاست ، می دانم
عشق خوب و بد دارد می دانم ...
مرگ هم سهم ماست ، میدانم
قسمت چشم های بارانی
گریه بی صداست ، میدانم
یک نفر بی صدا می گرید
در دلش جای پاست ، میدانم
یک نفر بی گناه می میرد
اه ،او اشناست ، میدانم
می سپارم تو را به ایینه
ایینه بی ریاست ، میدانم
دردها بی سوال می ایند
ما به جرم نکرده می سوزیم
زندگی بی وفاست ، می دانم
عشق خوب و بد دارد می دانم ...
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد
طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم
یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست
به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم
یادمان باشد که در این بهر دو رنگی و ریا
دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم
یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست
دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم
یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم
طلب سوختن بال و پر کس نکنیم
ولی آخر تو بگو با دل عاشق چه کنم؟
یاد من هست طلب عشق ز هر کس نکنم
گو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داد
دل دیوانه من بهر که افتاده به خاک
این همه گفتم و گفتم که رسم آخر کار
به تو ای عشق تو ای یار به تو ای بهر نیاز
یاد من هست که د یگر دل من تنها نیست
یاد من هست که دیگر دل تو مال من است
یاد من هست که باشم همه عمر بهر تو
پاک یاد تو باشم و هر دم بکنم راز و نیاز
یاد تو باشد از این پس من و تو ما شده ایم
هر دو عاشق دو پرستو دو مسافر شده ایم
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد
طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم
یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست
به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم
یادمان باشد که در این بهر دو رنگی و ریا
دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم
یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست
دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم
یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم
طلب سوختن بال و پر کس نکنیم
ولی آخر تو بگو با دل عاشق چه کنم؟
یاد من هست طلب عشق ز هر کس نکنم
گو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داد
دل دیوانه من بهر که افتاده به خاک
این همه گفتم و گفتم که رسم آخر کار
به تو ای عشق تو ای یار به تو ای بهر نیاز
یاد من هست که د یگر دل من تنها نیست
یاد من هست که دیگر دل تو مال من است
یاد من هست که باشم همه عمر بهر تو
پاک یاد تو باشم و هر دم بکنم راز و نیاز
یاد تو باشد از این پس من و تو ما شده ایم
هر دو عاشق دو پرستو دو مسافر شده ایم
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
در عمق چشمان تو چه مي گذرد،تو كه روحي به وسعت دريا داري
تو كه در دور دستها هم مرا از دعاي خيرت بي نصيب نميگذاري
تو كه در كنارت معناي زندگي رافهميدم
با ياد تو عاشق بودن را چشيدم
با تو عاشق بودن را تجربه كردم،پيشاني به خاك وفاي تو ساييدم
و با تو خوشبختي را احساس كردم
اكنون با من باش تا بتوانيم زندگي كنيم و خوشبخت شويم
تو كه در دور دستها هم مرا از دعاي خيرت بي نصيب نميگذاري
تو كه در كنارت معناي زندگي رافهميدم
با ياد تو عاشق بودن را چشيدم
با تو عاشق بودن را تجربه كردم،پيشاني به خاك وفاي تو ساييدم
و با تو خوشبختي را احساس كردم
اكنون با من باش تا بتوانيم زندگي كنيم و خوشبخت شويم
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم
که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.
دختر لبخندی زد و گفت ممنونم.
تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود...نیاز فوری به قلب
داشت...از پسر خبری نبود...دختر با خودش می گفت: می دونی که من هیچ
وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی...ولی
این بود همه حرفات؟...حتی برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچ
وقت زنده نباشم...آرام گریست و دیگر هیچ چیز نفهمید...
چشمانش را باز کرد،دکتر بالای سرش بود. به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟
دکتر گفت نگران نباشید،پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید
استراحت کنید...در ضمن این نامه برای شماست!..
دختر نامه رو برداشت،اثری از اسم روی پاکت دیده نمی شد،بازش کرد ودرون
آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان كه این نامه رو میخونی من در
قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش كه بهت سر نزدم چون
میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری كه قلبمو بهت بدم..پس نیومدم
تا بتونم این كارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه ... !
(عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمی تونست باور کنه...اون این کارو کرده بود...اون قلبشو
به دختر داده بودآرام آرام اسم پسر رو صدا کرد و قطره های اشک
روی صورتش جاری شد و به خودش گفت کاش حرفشو باور می کردم...
که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.
دختر لبخندی زد و گفت ممنونم.
تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود...نیاز فوری به قلب
داشت...از پسر خبری نبود...دختر با خودش می گفت: می دونی که من هیچ
وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی...ولی
این بود همه حرفات؟...حتی برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچ
وقت زنده نباشم...آرام گریست و دیگر هیچ چیز نفهمید...
چشمانش را باز کرد،دکتر بالای سرش بود. به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟
دکتر گفت نگران نباشید،پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید
استراحت کنید...در ضمن این نامه برای شماست!..
دختر نامه رو برداشت،اثری از اسم روی پاکت دیده نمی شد،بازش کرد ودرون
آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان كه این نامه رو میخونی من در
قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش كه بهت سر نزدم چون
میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری كه قلبمو بهت بدم..پس نیومدم
تا بتونم این كارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه ... !
(عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمی تونست باور کنه...اون این کارو کرده بود...اون قلبشو
به دختر داده بودآرام آرام اسم پسر رو صدا کرد و قطره های اشک
روی صورتش جاری شد و به خودش گفت کاش حرفشو باور می کردم...
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
با تو خاطره هايم تازه می شوند هر روز هر شب
با تو شعرهايم تازه می شوند در اين سکوت دلتنگ
با تو - فقط با تو - معنا ميگيرد زندگانی پوچ من
با تو - تنها با تو - می تپد نبض عاشقانه های من
تو تک نگار قصه ی ليلی و مجنون منی
تو تک سوار قلب خسته منی
با تو شعرهايم تازه می شوند در اين سکوت دلتنگ
با تو - فقط با تو - معنا ميگيرد زندگانی پوچ من
با تو - تنها با تو - می تپد نبض عاشقانه های من
تو تک نگار قصه ی ليلی و مجنون منی
تو تک سوار قلب خسته منی
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
وقتي احساس ميکني قابل دوست داشتن نيستي
وقتي احساس بي لياقتي و نا پاكي مي كني
وقتي احساس مي كني كسي نمي تواند دردهاي تو را التيام ببخشد
به ياد داشته باش دوست عزيز من
خدا مي تواند
وقتي احساس ميكني قابل بخشش نيستي
براي شرم و گناه هايت
به ياد داشته باش دوست عزيز من
خدا مي تواند
وقتي به انتها مي رسي و گمان ميكني
کسي نيست تا صدايت را بشنود
به ياد داشته باش دوست عزيز من
خدا مي تواند
وقتي گمان ميبري كسي نمي تواند
به خود واقعي درون تو عشق بورزد
دوست عزيز من به ياد داشته باش
خدا مي تواند
وقتي احساس بي لياقتي و نا پاكي مي كني
وقتي احساس مي كني كسي نمي تواند دردهاي تو را التيام ببخشد
به ياد داشته باش دوست عزيز من
خدا مي تواند
وقتي احساس ميكني قابل بخشش نيستي
براي شرم و گناه هايت
به ياد داشته باش دوست عزيز من
خدا مي تواند
وقتي به انتها مي رسي و گمان ميكني
کسي نيست تا صدايت را بشنود
به ياد داشته باش دوست عزيز من
خدا مي تواند
وقتي گمان ميبري كسي نمي تواند
به خود واقعي درون تو عشق بورزد
دوست عزيز من به ياد داشته باش
خدا مي تواند
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
آمدنم را دعوتي بودت
رفتنم را اما ...
تاريخ مصرف آدمها را
كدام كارخانه مشخص مي كند؟
هيچگاه نفهميدم
من فاسد بودم ؟
يا تمام گشتم ؟
هيچگاه نفهميدم
رفتنم را اما ...
تاريخ مصرف آدمها را
كدام كارخانه مشخص مي كند؟
هيچگاه نفهميدم
من فاسد بودم ؟
يا تمام گشتم ؟
هيچگاه نفهميدم
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
اگر من شاعرم شعرم تو هستي
اگر من ماهرم مهرم تو هستي
اگر من عاشقم عشقم تو هستی
مي نويسم خاطرات دختر افسانه را
تاببيند سرگذشت يك نفر ديوانه را
اگر صدبار مرا از خود براني دوست دارم
به زندان حقارت هم كشاني دوست دارم
گلي گم كرده ام در باغ هستي گلم پيدا شده آن هم تو هستی
چشمام وقتی زيباست که پر از اشک باشه
اشک وقتی زيباست که برای عشق باشه
عشق وقتی زيباست که برای تو باشه
تو وقتی زيبايی که برای من باشی
اگر من ماهرم مهرم تو هستي
اگر من عاشقم عشقم تو هستی
مي نويسم خاطرات دختر افسانه را
تاببيند سرگذشت يك نفر ديوانه را
اگر صدبار مرا از خود براني دوست دارم
به زندان حقارت هم كشاني دوست دارم
گلي گم كرده ام در باغ هستي گلم پيدا شده آن هم تو هستی
چشمام وقتی زيباست که پر از اشک باشه
اشک وقتی زيباست که برای عشق باشه
عشق وقتی زيباست که برای تو باشه
تو وقتی زيبايی که برای من باشی
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
هان چه حاصل از آشنايي ها
گر پس از آن بود جدايي ها
من با تو چه مهرباني ها
تو و بامن چه بيوفايي ها
من و از عشق راز پوشيدن
تو و با عشوه خودنمايي ها
در دل سرد سنگ تو نگرفت
آتش اين سخنسرايي ها
چشم شوخ تو طرفه تفسری ست
آِكارا به بي حيايي ها
مهر روي تو جلوه كرد و دميد
در شب تيره روشنايي ها
گفته بودم كه دل به كس ندهم
تو ربودي به دلربايي ها
چون در آيينه روي خود نگري
مي شوي گرم خودستايي ها
موي ما هر دو شد سپيد وهنوز
تويي و عاشق آزمايي ها
شور عشقت شراب شيرين بود
اي خوشا شور آشنايي ها
گر پس از آن بود جدايي ها
من با تو چه مهرباني ها
تو و بامن چه بيوفايي ها
من و از عشق راز پوشيدن
تو و با عشوه خودنمايي ها
در دل سرد سنگ تو نگرفت
آتش اين سخنسرايي ها
چشم شوخ تو طرفه تفسری ست
آِكارا به بي حيايي ها
مهر روي تو جلوه كرد و دميد
در شب تيره روشنايي ها
گفته بودم كه دل به كس ندهم
تو ربودي به دلربايي ها
چون در آيينه روي خود نگري
مي شوي گرم خودستايي ها
موي ما هر دو شد سپيد وهنوز
تويي و عاشق آزمايي ها
شور عشقت شراب شيرين بود
اي خوشا شور آشنايي ها
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
گفتی دوست دارم!
گفتی دوست دارم! گفتم به اندازه چی؟ گفتی به اندازه اسمان
گفتم: به وسعت همان؟ گفتی: دریا
گفتم: به عمق همین؟ گفتی به عمق دلم که بزرگتر از هر دریایی است. حالا که مدت ها گذشته می بینم دلت واقعا عمق دارد چون چند نفر دیگه هم بعد از من امده اند و هنوز هم جا دارد.
وقتی که من....
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمندشدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست ورا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم...
وقتی او تمام شد...من آغاز شدم
و چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است...
مثل تنها مردن!
بگذار بگویم دوستت دارم
باید دیوانه باشم
یا شاید بیش از حد رویا پردازم
اما هنگامی که به تو می اندیشم
در اشتیاق برای حس کردن نوازشت هستم
تا در گوشت زمزمه کنم
وازه ها ی بسیار قدیمی
و وازه های که تنها تو می شنوی
اگر فقط،تو متعلق به من بودی
ای کاش می توانستم باز گردم به اولین روزی که تو رو دیدم
باید حرکتی میکردم ، زمانی که به چشمانم خیره شدی
زیرا اکنون میدانم ، تو نیز احساس مرا داری
و اگر چه در کنارم دروغ میگوئی،همچنان این واژه ها را زمزمه می کنم، خواهش میکنم بگو
که توهم منو دوست داری؛این سه کلمه
این واژه ها می توانند زندگیمان را برای همیشه تغیر دهند
و قول می دهم،همیشه با هم خواهیم ماند
تا ابد
امروز ؛ جراتی درونم یافت
که با اطمینان به سوی خانه ات بیایم
اما جسم نمی تواند حرکت کند زمانیکه به آنجا میرسم
درست مانند هزاران بار گذشته
و سپس نامه ای خالی به دستم داد
امیدوارم که راهی به درون قلبت بیابم
دوستت دارم
شاید من به اند عشقی نیاز دارم
شاید من؛نیاز به ذره ای توجه دارم
وشاید من،شاد تو،شاید تو
آه؛به کسی نیاز داری که تو رو در بر گیره
اگر می خواهی ؛ اشاره ای کن و من در کنارت خواهم بود
روشنایی ات خواهم بود
بسیار تابان می درخشم
بسیار تابان در چشمانت"عزیزم"
دوستت دارم
گفتی دوست دارم! گفتم به اندازه چی؟ گفتی به اندازه اسمان
گفتم: به وسعت همان؟ گفتی: دریا
گفتم: به عمق همین؟ گفتی به عمق دلم که بزرگتر از هر دریایی است. حالا که مدت ها گذشته می بینم دلت واقعا عمق دارد چون چند نفر دیگه هم بعد از من امده اند و هنوز هم جا دارد.
وقتی که من....
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمندشدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست ورا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم...
وقتی او تمام شد...من آغاز شدم
و چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است...
مثل تنها مردن!
بگذار بگویم دوستت دارم
باید دیوانه باشم
یا شاید بیش از حد رویا پردازم
اما هنگامی که به تو می اندیشم
در اشتیاق برای حس کردن نوازشت هستم
تا در گوشت زمزمه کنم
وازه ها ی بسیار قدیمی
و وازه های که تنها تو می شنوی
اگر فقط،تو متعلق به من بودی
ای کاش می توانستم باز گردم به اولین روزی که تو رو دیدم
باید حرکتی میکردم ، زمانی که به چشمانم خیره شدی
زیرا اکنون میدانم ، تو نیز احساس مرا داری
و اگر چه در کنارم دروغ میگوئی،همچنان این واژه ها را زمزمه می کنم، خواهش میکنم بگو
که توهم منو دوست داری؛این سه کلمه
این واژه ها می توانند زندگیمان را برای همیشه تغیر دهند
و قول می دهم،همیشه با هم خواهیم ماند
تا ابد
امروز ؛ جراتی درونم یافت
که با اطمینان به سوی خانه ات بیایم
اما جسم نمی تواند حرکت کند زمانیکه به آنجا میرسم
درست مانند هزاران بار گذشته
و سپس نامه ای خالی به دستم داد
امیدوارم که راهی به درون قلبت بیابم
دوستت دارم
شاید من به اند عشقی نیاز دارم
شاید من؛نیاز به ذره ای توجه دارم
وشاید من،شاد تو،شاید تو
آه؛به کسی نیاز داری که تو رو در بر گیره
اگر می خواهی ؛ اشاره ای کن و من در کنارت خواهم بود
روشنایی ات خواهم بود
بسیار تابان می درخشم
بسیار تابان در چشمانت"عزیزم"
دوستت دارم
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
رد: شعرهاي گوناگون
زندگی یعنی گذشتن از میان وادی عـــشــق
زندگی یعنی نشستن در کنار سنگر عـــشـق
زندگی یعنی خروشیدن میان موج دریا
زندگی یعنی لطافت غلط خوردن در میان برگ ها
زندگی یعنی تکاپو جنبش و بالندگی
عشق ایمان مهر و سازندگی
زندگی یعنی تولد مرگ بودن یا نبودن
زندگی یعنی گذشته حال فردا
زندگی یعنی گذشتن از میان موج غم ها
تا رسیدن در کنار صبح فردا
زندگی یعنی گذشتن از هوس حرص و طمع
آدمیت را میان قلب بردن تا به انسان ها رسیدن
زندگی یعنی من و تو ما شدن
از جدایی ها گذشتن تا به خوشبختی رسیدن!
زندگی یعنی نشستن در کنار سنگر عـــشـق
زندگی یعنی خروشیدن میان موج دریا
زندگی یعنی لطافت غلط خوردن در میان برگ ها
زندگی یعنی تکاپو جنبش و بالندگی
عشق ایمان مهر و سازندگی
زندگی یعنی تولد مرگ بودن یا نبودن
زندگی یعنی گذشته حال فردا
زندگی یعنی گذشتن از میان موج غم ها
تا رسیدن در کنار صبح فردا
زندگی یعنی گذشتن از هوس حرص و طمع
آدمیت را میان قلب بردن تا به انسان ها رسیدن
زندگی یعنی من و تو ما شدن
از جدایی ها گذشتن تا به خوشبختی رسیدن!
magic20- مدیر بخش عکسها
- تعداد پستها : 1803
تاريخ التسجيل : 2008-02-25
صفحه 21 از 30 • 1 ... 12 ... 20, 21, 22 ... 25 ... 30
صفحه 21 از 30
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد