شعرهاي گوناگون
3 مشترك
صفحه 26 از 30
صفحه 26 از 30 • 1 ... 14 ... 25, 26, 27, 28, 29, 30
رد: شعرهاي گوناگون
بعضي وقتا اونقدر حقيقت برام سخت مياد که از خودم بيزار ميشم...نميخوام خيلي چيزارو باور کنم...ولي چاره اي ندارم...چاره اي جز تسليم...تسليم در برابر سنگين ترين جمله...در برابر سنگين ترين لحظه ها....
"دوستي ماند آبشاريست که آرام مي آيد ، اوج ميگيرد ، و فرو ميريزد. "
"دوستي ماند آبشاريست که آرام مي آيد ، اوج ميگيرد ، و فرو ميريزد. "
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
تقدیم به تو که بهترینی
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم
تقدیم به تو که بهترینی
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
من تو زندگيم هميشه يه سري جمله هارو گلچين ميکنمو...باهاشون زندگي ميکنم.. به اونا نگاه ميکنمو انرژي ميگيرم...اينطوري خيلي چيزا برات راحت تر تموم ميشه... سختيها کمرنگتر ميشن برام...توصيه ميکنم توام از اين جمله ها براي خودت پيدا کني...(اينم چندتا از اون جمله ها)
"در همين لحظه شاد باش فقط به اين دليل که زنده هستي.
هيچ ديواري نميتواند در مقابل ارادهء انسان مقاومت کند.
انسان تنها موجودست که ميخندد."
¤¤¤¤¤¤¤¤
"در همين لحظه شاد باش فقط به اين دليل که زنده هستي.
هيچ ديواري نميتواند در مقابل ارادهء انسان مقاومت کند.
انسان تنها موجودست که ميخندد."
¤¤¤¤¤¤¤¤
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
امروز از اون روزايي بود که برات تيکه تيکه نوشتم...نميدونم مفهمي چرا اين طوري مينوسم يا نه فقط ميخوني؟!..نميخوام فقط نوشتهامو بخوني درک کن...حس کن... بفهم تو چه وضعيم...تو تنها کسي که برام موندي...ميدوني با اينکه الان شرايطم خيلي فرق کرده...ولي...با تغيير شرايط مشکلاتمم فرق کردن...هر کي ميرسه سين جينم ميکنه...يکي فشم ميده يکي تشويقم ميکنه...ميدوني متاسفانه من نمتونم ايدهآل زندگيمو پيدا کنم..تا ميام پيدا کنم يکي يه چيزي ميندازه وسط همه چيزمو خراب ميکنه...احساسمو داغون ميکنه...نميدونم تقديرم اينه يا اينا سهل انگاريايه خودمه؟...تا حالا هر چي داشتم ازدست دادم...ديگه نه دوستي برام مونده نه دلي... ديگه نمي خوام اينارو از دست بدم...ميخوام با چنگو دندون از داشته هام مراقبت کنم..ولي جراتشو ندارم...من دخمل قويي هستم از پس اينم بر ميام..مگه نه؟!..
کنارم بمون.....
¤¤¤¤¤¤¤¤
کنارم بمون.....
¤¤¤¤¤¤¤¤
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
در اين دنيا هيچ کس محرم اسرار کسي نيست
ما تجربه کرديم
در اين دنيا هيچ کس يار کسي نيست
ما تجربه کرديم.
¤¤¤¤
ما تجربه کرديم
در اين دنيا هيچ کس يار کسي نيست
ما تجربه کرديم.
¤¤¤¤
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
لبخند زدی و آسمان آبی شد
شبهای قشنگ مهر مهتابی شد
پروانه پس از تولد زيبايت
تا آخر عمر غرق بی تابی شد
شبهای قشنگ مهر مهتابی شد
پروانه پس از تولد زيبايت
تا آخر عمر غرق بی تابی شد
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
مگو اين آرزو خام است،
مگو روح بشر همواره سرگردان و ناکام است،
اگر اين کهکشان از هم نمی پاشد،
و اگر اين آسمان در هم نمی ريزد،
بيا تا ما؛
فلک را بشکافيم وطرحی نو اندازيم،
به شادی گل برافشانيم و می در ساغر اندازيم.
مگو روح بشر همواره سرگردان و ناکام است،
اگر اين کهکشان از هم نمی پاشد،
و اگر اين آسمان در هم نمی ريزد،
بيا تا ما؛
فلک را بشکافيم وطرحی نو اندازيم،
به شادی گل برافشانيم و می در ساغر اندازيم.
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
آسمون رو نه به خاطر ستاره هاش، نه به خاطر زيبايياش بلكه به خاطر خودش دوست دارم.
زندگي رو نه به خاطر لذاتش بلكه به اميد عاقبت شيرين مي پسندم!
هر چيزي رو به خاطر ذات و حقيقتش دوست دارم . اما............
اما دوست داشتن رو دوست دارم به خاطر خودم! به خاطر تو! به خاطر تمام اميد ها و آرزو هامون!
كاش تو هم دوست داشتن رو مثل من دوست داشته باشي
زندگي رو نه به خاطر لذاتش بلكه به اميد عاقبت شيرين مي پسندم!
هر چيزي رو به خاطر ذات و حقيقتش دوست دارم . اما............
اما دوست داشتن رو دوست دارم به خاطر خودم! به خاطر تو! به خاطر تمام اميد ها و آرزو هامون!
كاش تو هم دوست داشتن رو مثل من دوست داشته باشي
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
قصه بارون از آن جايی آغاز شد
که تو آمدی دستم را گرفتی و زير باران قدم زديم
از آن روزی شروع شد که قطره های باران
به نرمی به ما می خورد
و تو زير آن قطره های زيبا گفتی دوستت دارم
و من زير باران احساس خوشبختی کردم
پا روی قطره های باران گذاشتيم
دست در دست هم قدم زديم
تو از عشق گفتی و خنديدی
و من از درد و انتظارش گفتم و خنديدم
قدم زديم قدم زديم
تا به لحظه جدا شدن رسيديم
ديگر نه بارانی بود نه قطره ای
فقط من و تو بوديم و جدا شدن دستامون
هيچ لحظه ای سخت تر از ان نبود
که تو آمدی دستم را گرفتی و زير باران قدم زديم
از آن روزی شروع شد که قطره های باران
به نرمی به ما می خورد
و تو زير آن قطره های زيبا گفتی دوستت دارم
و من زير باران احساس خوشبختی کردم
پا روی قطره های باران گذاشتيم
دست در دست هم قدم زديم
تو از عشق گفتی و خنديدی
و من از درد و انتظارش گفتم و خنديدم
قدم زديم قدم زديم
تا به لحظه جدا شدن رسيديم
ديگر نه بارانی بود نه قطره ای
فقط من و تو بوديم و جدا شدن دستامون
هيچ لحظه ای سخت تر از ان نبود
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
دوست داشتم برای پرنده ی عشقت اشيانه باشم
دوست داشتم همچون قلب تو را احساس ميکردم
در وجودت که پر از احساس هاست
ای کاش خواننده بودی و ميخواندی حرفم را
من عاشقت بودم
و تو نمی دانستی
عاشق.........
اری عاشق ان چشم هايی که شبی برايم قطره اشکی ريخت
عاشق ان لبی که برايم شبی از عشق گفت
کاش موج بودم تو را به سوی خود می کشيدم
کاش مادر بودم تو را مثل فرزند خويش نوازش می کردم
کاش پرستو بودم و در پی عشق گمشده ی تو پر می کشيدم
ای کاش........................................................
دوست داشتم همچون قلب تو را احساس ميکردم
در وجودت که پر از احساس هاست
ای کاش خواننده بودی و ميخواندی حرفم را
من عاشقت بودم
و تو نمی دانستی
عاشق.........
اری عاشق ان چشم هايی که شبی برايم قطره اشکی ريخت
عاشق ان لبی که برايم شبی از عشق گفت
کاش موج بودم تو را به سوی خود می کشيدم
کاش مادر بودم تو را مثل فرزند خويش نوازش می کردم
کاش پرستو بودم و در پی عشق گمشده ی تو پر می کشيدم
ای کاش........................................................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
چند روزه دل ديوونه ميگيره همش بهونه
اتيشم ميزنه هر شب جاي خاليت توي خونه
دل من هواتو داره ديگه طاقت نمياره
اين دل ديوونه هر شب مثل ابراي بهاره
اتيشم ميزنه هر شب جاي خاليت توي خونه
دل من هواتو داره ديگه طاقت نمياره
اين دل ديوونه هر شب مثل ابراي بهاره
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
چي بگم وقتي كه آفتاب نمي تابه؟
وقتي كه بارون نمي باره
وقتي مرغ زخمي شب، روي ديوارهاي خونه مون مي ناله
وقتي ديواري به دستي نمي لرزه
دل سلاخي از اين بغض پر از خون نمي ترسه
زندگي با اين همه درد نمي ارزه، نمي ارزه
زندگي با اين همه غم نمي ارزه، نمي ارزه
چي بگم وقتي قناري تو بهار هم نمي خونه؟
وقتي كه بارون نمي باره
وقتي مرغ زخمي شب، روي ديوارهاي خونه مون مي ناله
وقتي ديواري به دستي نمي لرزه
دل سلاخي از اين بغض پر از خون نمي ترسه
زندگي با اين همه درد نمي ارزه، نمي ارزه
زندگي با اين همه غم نمي ارزه، نمي ارزه
چي بگم وقتي قناري تو بهار هم نمي خونه؟
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
نمی خواهم بدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساختولی بسيار مشتاقمولی بسيار مشتاقم!!! که از خاک گلويم سوتکی سازد به دست کودکی گستاخ و بازيگوش بسپارد و او بگريزد پی در پی و دانم بـــشـــکـــنـــد ســــکــــوت مـــــرگـــــبـــــــارم را!!!!!
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
وقتي رفت ......
حاشــــــــية درختامــون طــــلايي بود
ماه تو آسمون بود و قحطي روشنايي بود
وقتي رفت حاشيه درختامون طلايي بود
وقتي رفت ،غبار نشست رو روياهاي اطلسي
ديگه هيچ كسي نشد ،عاشق چشماي كسي
وقتي رفت، دريا ديگه به ماهيها نگاه نكرد
ماه ديگه، در نيومد ستاره ادعا نكرد
وقتي رفت، حاشيه درختامون طلايي بود
ماه تو آسمون بود و قحطي روشنايي بود
وقتي رفت، لونه هيچ پرنده اي چراغ نداشت
واسه درد دل دلم، هيچ كسي رو سراغ نداشت
وقتي رفت، پرند ه هاي كوچه بي دونه شدن
عاقلا، رفتنشو ، ديدن وديونه شدن
وقتي رفت ،حاشيه درختامون طلايي بود
ماه تو آسمون بود و قحطي روشنايي بود
وقتي رفت، يه قطره اشك از شهر چشماش جاري بود
همونو، ازش گرفتم آخه يادگاري بود
آخه يادگاري بود
وقتي رفت ……………
حاشــــــــية درختامــون طــــلايي بود
ماه تو آسمون بود و قحطي روشنايي بود
وقتي رفت حاشيه درختامون طلايي بود
وقتي رفت ،غبار نشست رو روياهاي اطلسي
ديگه هيچ كسي نشد ،عاشق چشماي كسي
وقتي رفت، دريا ديگه به ماهيها نگاه نكرد
ماه ديگه، در نيومد ستاره ادعا نكرد
وقتي رفت، حاشيه درختامون طلايي بود
ماه تو آسمون بود و قحطي روشنايي بود
وقتي رفت، لونه هيچ پرنده اي چراغ نداشت
واسه درد دل دلم، هيچ كسي رو سراغ نداشت
وقتي رفت، پرند ه هاي كوچه بي دونه شدن
عاقلا، رفتنشو ، ديدن وديونه شدن
وقتي رفت ،حاشيه درختامون طلايي بود
ماه تو آسمون بود و قحطي روشنايي بود
وقتي رفت، يه قطره اشك از شهر چشماش جاري بود
همونو، ازش گرفتم آخه يادگاري بود
آخه يادگاري بود
وقتي رفت ……………
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
محاكمه عشق
جلسه محاكمه عشق بود
و قاضي عقل ،
و عشق محكوم به تبعيد به دورترين نقطه مغز شده بود
يعني فراموشي ،
قلب تقاضاي عفو عشق را داشت
ولي همه اعضا با او مخالف بودند
قلب شروع كرد به طرفداري از عشق
آهاي چشم مگر تو نبودي كه هر روز آرزوي ديدن اونو داشتي
اي گوش مگر تو نبودي كه در آرزوي شنيدن صدايش بودي
و شما پاها كه هميشه آماده رفتن به سويش بوديد
حالا چرا اينچنين با او مخالفيد؟
همه اعضا روي برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند
تنها عقل و قلب در جلسه مادند
عقل گفت :ديدي قلب همه از عشق بيزارند !
ولي من متحيرم كه با وجودي كه عشق بيشتر از همه تو را آزرده
چرا هنوز از او حمايت ميكني !؟
قلب ناليد:كه من بدون وجود عشق ديگر نخواهم بود
و تنها تكه گوشتي هستم كه هر ثانيه كار ثانيه قبل را تكرار ميكند
و فقط با عشق ميتوانم يك قلب واقعي باشم .
پس من هميشه از او حمايت خواهم كرد حتي اگر نابود شوم...
.....................................................................
جلسه محاكمه عشق بود
و قاضي عقل ،
و عشق محكوم به تبعيد به دورترين نقطه مغز شده بود
يعني فراموشي ،
قلب تقاضاي عفو عشق را داشت
ولي همه اعضا با او مخالف بودند
قلب شروع كرد به طرفداري از عشق
آهاي چشم مگر تو نبودي كه هر روز آرزوي ديدن اونو داشتي
اي گوش مگر تو نبودي كه در آرزوي شنيدن صدايش بودي
و شما پاها كه هميشه آماده رفتن به سويش بوديد
حالا چرا اينچنين با او مخالفيد؟
همه اعضا روي برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك كردند
تنها عقل و قلب در جلسه مادند
عقل گفت :ديدي قلب همه از عشق بيزارند !
ولي من متحيرم كه با وجودي كه عشق بيشتر از همه تو را آزرده
چرا هنوز از او حمايت ميكني !؟
قلب ناليد:كه من بدون وجود عشق ديگر نخواهم بود
و تنها تكه گوشتي هستم كه هر ثانيه كار ثانيه قبل را تكرار ميكند
و فقط با عشق ميتوانم يك قلب واقعي باشم .
پس من هميشه از او حمايت خواهم كرد حتي اگر نابود شوم...
.....................................................................
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
::
از تموم دنیا و دارو ندارش
شونه هاتو کم دارم برای بارش
زخمیه خنجر زهرآگین یارم
تو که تازه اومدی تنها نذارم
به چشام خوب خیره شو ببین چه پیرم
منو دریاب خوب من دارم میمیرم
دیگه حتی نایی نیست برای گفتن
خیلی وقته تو سکوت غم اسیرم
یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روحو تنم
برای یک لحظره خوشی به هر در در میزنم
برگردون عمر رفتمو حتی واسه یه ثانیه
دل خوش کنم حتی دروغ از من مگه چی باقیه
غربتم رو آشنایی کنی بهارم
روزامو دریاب عزیز دور شد قطارم
تنها یک ثانیه عاشقی به جز این
هیچ توقعی از این روزا ندارم
از تموم دنیا و دارو ندارش
شونه هاتو کم دارم برای بارش
زخمیه خنجر زهرآگین یارم
تو که تازه اومدی تنها نذارم
به چشام خوب خیره شو ببین چه پیرم
منو دریاب خوب من دارم میمیرم
دیگه حتی نایی نیست برای گفتن
خیلی وقته تو سکوت غم اسیرم
یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روحو تنم
برای یک لحظره خوشی به هر در در میزنم
برگردون عمر رفتمو حتی واسه یه ثانیه
دل خوش کنم حتی دروغ از من مگه چی باقیه
غربتم رو آشنایی کنی بهارم
روزامو دریاب عزیز دور شد قطارم
تنها یک ثانیه عاشقی به جز این
هیچ توقعی از این روزا ندارم
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
میخوام با تو بمونم ::
تنه رود همهمه آب ، من پر از وسوسه خواب
واسه رویای رسیدن، منه بی حوصله بی تاب
میونه باور و تردید ، میونه عشق و معما
با تو هر نفس غنیمت، با تو هر لحظه یه دنیا
با تو پر شور و نشاطم ، تو هیاهوی نگاتم
تو یه آوازه قشنگی ، من تو آهنگه صداتم
مثله خنده رو لباتم ، مثله اشک رو گونه هاتم
تو رو میبوسم و انگار شاعره شعره چشاتم
دشت پونه های وحشی ، رنگ التماس و خواهش
موج خاکستری باد ، شعله ی گرم نوازش
بیا گلواژه ی عشقو با تو همصدا بخونم
تو رو دوست دارم و ای کاش تا ابد
با تو بمونم
تنه رود همهمه آب ، من پر از وسوسه خواب
واسه رویای رسیدن، منه بی حوصله بی تاب
میونه باور و تردید ، میونه عشق و معما
با تو هر نفس غنیمت، با تو هر لحظه یه دنیا
با تو پر شور و نشاطم ، تو هیاهوی نگاتم
تو یه آوازه قشنگی ، من تو آهنگه صداتم
مثله خنده رو لباتم ، مثله اشک رو گونه هاتم
تو رو میبوسم و انگار شاعره شعره چشاتم
دشت پونه های وحشی ، رنگ التماس و خواهش
موج خاکستری باد ، شعله ی گرم نوازش
بیا گلواژه ی عشقو با تو همصدا بخونم
تو رو دوست دارم و ای کاش تا ابد
با تو بمونم
اين مطلب آخرين بار توسط mahshid در الأربعاء مايو 28, 2008 7:33 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
من فقط یه آدمم ::
من نه فرشته ام و نه از جنس آسمون ،
و نه به قول اون نویسنده معروف یک کلوخ تیپا خورده
، من فقط یه آدمم ،
یه آدم که گاهی زیادی مهربونه گاهی زیادی حساسه
و گاهی هم زیادی مغرور ،
آدمی که دوست داره همه رو دوست داشته باشه
و با همه زلال باشه !
اما افسوس که آدمای دیگه گاهی این چیزا رو حس نمی کنن !!
کاش خدای اون بالاها آدمایی رو سر راه هم قرار بده
که حرف همو بفهمن ، به یه چیز بخندن ، به یه چیز اشک بریزن ،
و فهم و ادب و ایمان چاشنی صداقت کلامشون باشه .
نه پری قصه هستم در آفاق داستان
و نه قاصدکی در یک قدمی تو
کسی که همواره به یاد توست
سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی می کنم
برای کفتران چاهی دانه می ریزم
و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم
این تویی که مرا در تمام لحظات می بینی
می نویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند
که تو مهربانترین مهربانی
پس آرام و گرم می نویسم
دوستت دارم
من نه فرشته ام و نه از جنس آسمون ،
و نه به قول اون نویسنده معروف یک کلوخ تیپا خورده
، من فقط یه آدمم ،
یه آدم که گاهی زیادی مهربونه گاهی زیادی حساسه
و گاهی هم زیادی مغرور ،
آدمی که دوست داره همه رو دوست داشته باشه
و با همه زلال باشه !
اما افسوس که آدمای دیگه گاهی این چیزا رو حس نمی کنن !!
کاش خدای اون بالاها آدمایی رو سر راه هم قرار بده
که حرف همو بفهمن ، به یه چیز بخندن ، به یه چیز اشک بریزن ،
و فهم و ادب و ایمان چاشنی صداقت کلامشون باشه .
نه پری قصه هستم در آفاق داستان
و نه قاصدکی در یک قدمی تو
کسی که همواره به یاد توست
سالهاست با رودخانه و آسمان زندگی می کنم
برای کفتران چاهی دانه می ریزم
و ماه را به مهمانی درختان دعوت می کنم
این تویی که مرا در تمام لحظات می بینی
می نویسم تا تمامی درختان سالخورده بدانند
که تو مهربانترین مهربانی
پس آرام و گرم می نویسم
دوستت دارم
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
:: باران ::
واي ، باران
باران ؛
شيشه ي پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسي نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربي رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
مي پرد مرغ نگاهم تا دور
واي ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
اب رؤياي فراموشيهاست
خواب را دريابم
که در آن دولت خاموشيهاست
من شکوفايي گلهاي اميدم را در رؤياها مي بينم
و ندايي که به من مي گويد :
"گر چه شب تاريک است
دل قوي دار ، سحر نزديک است"
حمید مصدق
واي ، باران
باران ؛
شيشه ي پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسي نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربي رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
مي پرد مرغ نگاهم تا دور
واي ، باران
باران ؛
پر مرغان نگاهم را شست
اب رؤياي فراموشيهاست
خواب را دريابم
که در آن دولت خاموشيهاست
من شکوفايي گلهاي اميدم را در رؤياها مي بينم
و ندايي که به من مي گويد :
"گر چه شب تاريک است
دل قوي دار ، سحر نزديک است"
حمید مصدق
اين مطلب آخرين بار توسط mahshid در الأربعاء مايو 28, 2008 7:35 pm ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است.
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
:: ندارم فرصتی تا لحظه مرگ ::
بود بر شاخه هایم آخرین برگ
تو پنداری که شب چشمم به خواب است
ندانی این جزیره غرق آبست
به حال گریه می خوانم خدا را
به حال دوست می جویم شما را
زبس دل سوی مردم کرده ام من
در این دنیا تو را گم کرده ام من
مرا در عاشقی بی تاب کردی
کجا هستی دلم را آب کردی
نه اکنون بلکه عمری، روزگاریست
که پیش روی ما غمگین حصاریست
بود روز تو برای ما شب تار
صدایت می رسد از پشت دیوار
کلام نازنینت مهر جوش است
صدایت در لطافت چون سروش است
بدا ، روز و شب ما هم یکی نیست
شب ما بهر تو همگام روز است
به وقت صبح تو ما را شب آید
در آن هنگامه جانم بر لب آید
کویرم من، تو گلشن باش ای یار
به تاریکی تو روشن بــاش ای یار
بود بر شاخه هایم آخرین برگ
تو پنداری که شب چشمم به خواب است
ندانی این جزیره غرق آبست
به حال گریه می خوانم خدا را
به حال دوست می جویم شما را
زبس دل سوی مردم کرده ام من
در این دنیا تو را گم کرده ام من
مرا در عاشقی بی تاب کردی
کجا هستی دلم را آب کردی
نه اکنون بلکه عمری، روزگاریست
که پیش روی ما غمگین حصاریست
بود روز تو برای ما شب تار
صدایت می رسد از پشت دیوار
کلام نازنینت مهر جوش است
صدایت در لطافت چون سروش است
بدا ، روز و شب ما هم یکی نیست
شب ما بهر تو همگام روز است
به وقت صبح تو ما را شب آید
در آن هنگامه جانم بر لب آید
کویرم من، تو گلشن باش ای یار
به تاریکی تو روشن بــاش ای یار
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
باد نوروز وزيده است به كوه و صحرا
جامه عيد بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مُطرب مجلس كه بوَد قبله نما
صوفى و عارف از اين باديه دور افتادند
جام مِى گير ز مطرب، كه روى سوى صفا
همه در عيد به صحرا و گلستان بروند
من سرمست زميخانه كنم رو به خدا
عيد نوروز مبارك به غنى و درويش
يار دلدار! زبُتخانه درى رابگشا
گرمرا ره به در پير خرابات دهى
به سروجان به سويش راه نَوردم، نه به پا
سالها در صف ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسيدم، نكنم باز خطا
جامه عيد بپوشند، چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست
نازم آن مُطرب مجلس كه بوَد قبله نما
صوفى و عارف از اين باديه دور افتادند
جام مِى گير ز مطرب، كه روى سوى صفا
همه در عيد به صحرا و گلستان بروند
من سرمست زميخانه كنم رو به خدا
عيد نوروز مبارك به غنى و درويش
يار دلدار! زبُتخانه درى رابگشا
گرمرا ره به در پير خرابات دهى
به سروجان به سويش راه نَوردم، نه به پا
سالها در صف ارباب عمائم بودم
تا به دلدار رسيدم، نكنم باز خطا
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
:: نیستی که ببینی ::
تو نيستي كه ببيني
چگونه عطر تو ؛ در عمق لحظه ها جاري است
چگونه عكس تو ؛ در برق شيشه ها ؛ پيداست
چگونه جاي تو ؛ در جان زندگي سبز است
تمام گنجشكان
كه درنبودن تو
مرا به باد ملامت گرفته اند
ترا به نام صدا مي كنند
تو نيستي كه ببيني چگونه پيچيده است
طنين شعر نگاه تو درترانه من
تو نيستي كه بيبني چگونه مي گردد
نسيم روح تو در باغ بي جوانه من
چه نيمه شب ها وقتي كه ابر بازيگر
هزار چهره به هر لحظه مي كند تصوير
به چشم همزدني
ميان آن همه صورت ؛ ترا شناخته ام
به خواب مي ماند
تنها به خواب مي ماند
چراغ آينه ديوار بي تو غمگينند
تو نيستي كه ببيني
چگونه با ديوار
به مهرباني يك دوست ؛ از تو مي گويم
تو نيستي كه ببيني چگونه از ديوار
جواب مي شنوم
تو نيستي كه ببيني چگونه دور از تو
به روي هرچه در اين خانه ست
غبار سربي اندوه بال گسترده است
تو نيستي كه ببيني دل رميده من
بجز تو ؛ ياد همه چيز را رهاكرده است
غروب هاي غريب
در اين رواق نياز
پرنده ساكت و غمگين
ستاره بيمار است
دو چشم خسته من
در اين اميد عبث
دو شمع سوخته جان
هميشه بيدار است
تو نيستي كه ببيني
چگونه عطر تو ؛ در عمق لحظه ها جاري است
چگونه عكس تو ؛ در برق شيشه ها ؛ پيداست
چگونه جاي تو ؛ در جان زندگي سبز است
تمام گنجشكان
كه درنبودن تو
مرا به باد ملامت گرفته اند
ترا به نام صدا مي كنند
تو نيستي كه ببيني چگونه پيچيده است
طنين شعر نگاه تو درترانه من
تو نيستي كه بيبني چگونه مي گردد
نسيم روح تو در باغ بي جوانه من
چه نيمه شب ها وقتي كه ابر بازيگر
هزار چهره به هر لحظه مي كند تصوير
به چشم همزدني
ميان آن همه صورت ؛ ترا شناخته ام
به خواب مي ماند
تنها به خواب مي ماند
چراغ آينه ديوار بي تو غمگينند
تو نيستي كه ببيني
چگونه با ديوار
به مهرباني يك دوست ؛ از تو مي گويم
تو نيستي كه ببيني چگونه از ديوار
جواب مي شنوم
تو نيستي كه ببيني چگونه دور از تو
به روي هرچه در اين خانه ست
غبار سربي اندوه بال گسترده است
تو نيستي كه ببيني دل رميده من
بجز تو ؛ ياد همه چيز را رهاكرده است
غروب هاي غريب
در اين رواق نياز
پرنده ساكت و غمگين
ستاره بيمار است
دو چشم خسته من
در اين اميد عبث
دو شمع سوخته جان
هميشه بيدار است
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
:: مادرم تولدت مبارک ::
آنگاه که نگاهت را به سوی چشم هایم با معجزه ی عشق چرخاندی ، من صید عشق تو گشتم و در دام عاشقی به جای دست و پا زدن آرام به صدای قلبم گوش دادم .
مهربانم ! نگاهت پلک های مرا از حرکت باز ایستاد و ضربان قلبم از یکنواخت زدن نجات داد و تو در وجود من جایگاه عظیمی همچون شاهزاده بر تخت فرمانروایی پیدا کردی و بر بلندای خانه قلبم نشستی ومن همچون سربازی سر به سجده ی عشق تو بودم و حال از تو فرمان می گیرم .
ای مهربانم ! آغوش گرمت سردی تن رنجورم را خنثی می کند و هنگامی که با عشق بر صورتم دست می کشی و با برق نگاهت دلم را ناز می کنی من عطش عشق تو را در درونم دو چندان می بینم و شوق دیدارت مرا امید زنده بودن می دهد و من آسوده ، که در این دنیای بزرگ قلبی به یاد من در جسمی پر از عاطفه می تپد .
ای تکیه گاه آرامش بخش ! دوست دارم سر بر پنجره قلبت کوبم و تو با مهربانی در به رویم باز و عشق مرا پذیرا باشی . دوست دارم دست در آستانت و سر به شانه ات نهم تا لذت عاشقی را حس کنم ، نازنین مادر ! من هر کجا باشم فقط گرمی آغوش تو را خواهانم .
آنگاه که نگاهت را به سوی چشم هایم با معجزه ی عشق چرخاندی ، من صید عشق تو گشتم و در دام عاشقی به جای دست و پا زدن آرام به صدای قلبم گوش دادم .
مهربانم ! نگاهت پلک های مرا از حرکت باز ایستاد و ضربان قلبم از یکنواخت زدن نجات داد و تو در وجود من جایگاه عظیمی همچون شاهزاده بر تخت فرمانروایی پیدا کردی و بر بلندای خانه قلبم نشستی ومن همچون سربازی سر به سجده ی عشق تو بودم و حال از تو فرمان می گیرم .
ای مهربانم ! آغوش گرمت سردی تن رنجورم را خنثی می کند و هنگامی که با عشق بر صورتم دست می کشی و با برق نگاهت دلم را ناز می کنی من عطش عشق تو را در درونم دو چندان می بینم و شوق دیدارت مرا امید زنده بودن می دهد و من آسوده ، که در این دنیای بزرگ قلبی به یاد من در جسمی پر از عاطفه می تپد .
ای تکیه گاه آرامش بخش ! دوست دارم سر بر پنجره قلبت کوبم و تو با مهربانی در به رویم باز و عشق مرا پذیرا باشی . دوست دارم دست در آستانت و سر به شانه ات نهم تا لذت عاشقی را حس کنم ، نازنین مادر ! من هر کجا باشم فقط گرمی آغوش تو را خواهانم .
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
او کیست؟ ::
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
باورم ناید که عاقل گشته ام
گوییا او مرده در من کا ینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام
هردم از آیینه می پرسم ملول
چیستم دیگر,به چشمت چیستم؟
لیک در آیینه می بینم که, وای
سایه ای هم ز آنچه بودم نیستم
همچو آن رقاصه ی هندو به ناز
پای می کوبم ولی بر گور خویش
وه که با صد حسرت این ویرانه را
روشنی بخشیده ام از نور خویش
ره نمی جویم به سوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی آن را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام
می روم ...اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا...؟ منزل کجا...؟مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست
او چو در من مرد , ناگه هر چه بود
در نگاهم حالتی دیگر گرفت
گوییا شب با دو دست سرد خویش
روح بی تاب مرا در بر گرفت
آه ...آری ...این منم... اما چه سود
او که در من بود, دیگر , نیست, نیست
می خروشم زیر لب دیوانه وار
او که در من بود , آخر کیست, کیست؟
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
باورم ناید که عاقل گشته ام
گوییا او مرده در من کا ینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام
هردم از آیینه می پرسم ملول
چیستم دیگر,به چشمت چیستم؟
لیک در آیینه می بینم که, وای
سایه ای هم ز آنچه بودم نیستم
همچو آن رقاصه ی هندو به ناز
پای می کوبم ولی بر گور خویش
وه که با صد حسرت این ویرانه را
روشنی بخشیده ام از نور خویش
ره نمی جویم به سوی شهر روز
بی گمان در قعر گوری خفته ام
گوهری دارم ولی آن را ز بیم
در دل مرداب ها بنهفته ام
می روم ...اما نمی پرسم ز خویش
ره کجا...؟ منزل کجا...؟مقصود چیست؟
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
کاین دل دیوانه را معبود کیست
او چو در من مرد , ناگه هر چه بود
در نگاهم حالتی دیگر گرفت
گوییا شب با دو دست سرد خویش
روح بی تاب مرا در بر گرفت
آه ...آری ...این منم... اما چه سود
او که در من بود, دیگر , نیست, نیست
می خروشم زیر لب دیوانه وار
او که در من بود , آخر کیست, کیست؟
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
رد: شعرهاي گوناگون
:: رفتم ::
رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم ، که داغ بوسه ی پر حسرت تورا
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا تمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم مگو ، مگو که چرا رفت ، ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده خموشی و ظلمت ، چو نور صبح
بیرون فتاده بود بیکاره راز ما
رفتم که گم شوم چو یک قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم ، که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم ، که داغ بوسه ی پر حسرت تورا
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که نا تمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم
رفتم مگو ، مگو که چرا رفت ، ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
از پرده خموشی و ظلمت ، چو نور صبح
بیرون فتاده بود بیکاره راز ما
رفتم که گم شوم چو یک قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم ، که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
mahshid- مدیر بخش اس ام اس
- تعداد پستها : 1666
تاريخ التسجيل : 2008-02-21
صفحه 26 از 30 • 1 ... 14 ... 25, 26, 27, 28, 29, 30
صفحه 26 از 30
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد